رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

نامه یازده تا بیست نهج البلاغه . . .

نامه یازده

سفارشى از آن حضرت ( ع ) هنگامى که سپاهى بر سر دشمن مى ‏فرستاد

چون بر دشمن فرود آمدید یا دشمن بر شما فرود آمد ، باید که لشکرگاهتان بر فراز بلندیها یا دامنه کوهها یا در بین رودخانه‏ها باشد تا شما را پناهگاه بود و دشمن را مانع . و باید که جنگتان در یک سو باشد یا دو سو . و دیده‏بانها بر سر کوهها و تپه‏ ها بگمارید تا مباد ، که دشمن از جایى که مى ‏ترسید یا خود را در امان مى ‏دانید ، بناگاه ، بر شما تاخت آورد . بدانید که مقدمه لشکر ، همان چشمان لشکر است ، و چشمان مقدمه ، طلایه‏ داران هستند . از پراکندگى بپرهیزید . چون فرود مى ‏آیید همه فرود آیید ، و چون کوچ مى ‏کنید همه کوچ کنید . هنگامى که شب در رسید ، نیزه‏ها را گرداگرد خود قرار دهید . به خواب مروید یا اندک اندک بخوابید.


نامه دوازده

سفارشى از آن حضرت ( ع ) به معقل بن قیس الریاحى فرمود ، آنگاه که او را به سه‏هزار سپاهى بر مقدمه به شام مى ‏فرستاد .

از خدایى که بناچار ، روزى با او دیدار خواهى کرد و جز درگاه او پایانى ندارى ، بترس . جنگ مکن مگر با آنکه با تو بجنگد . و لشکرت را در ابتدا یا انتهاى روز به حرکت درآور و به هنگام گرماى نیمروز فرود آر . و مرکبها را خسته مدار ، و در آغاز شب ، لشکر را به حرکت در میاور که خداوند شب را براى آسودن قرار داده . و آن را براى درنگ کردن مقرر کرده نه سیر و سفر . به هنگام شب خود و مرکبت را از خستگى برآور . و چون برآسودى ، یا هنگام سحر و یا زمان دمیدن سپیده به برکت خداوندى حرکت کن هرگاه با دشمن رویاروى شدى ، خود در میانه لشکرت قرار گیر و به دشمن چنان نزدیک مشو که پندارد قصد حمله دارى و چندان دور مایست که چون کسى باشى که از جنگ بیمناک است تا فرمان من به تو رسد . کینه آنان تو را وادار نکند که پیش از آنکه به اطاعتشان فراخوانى و حجّت را بر آنان تمام کنى ، جنگ را بیاغازى.


نامه سیزده

از نامه آن حضرت ( ع ) به دو تن از امیران لشکرش

من ، مالک بن الحارث الاشتر را بر شما و همه سپاهیانى که در فرمان شماست امیر کردم . به سخنش گوش دهید و فرمانش برید . او را زره و سپر خود قرار دهید . زیرا مالک کسى است که نه در کار سستى مى ‏کند و نه خطا و نه آنجا که باید درنگ کند ، شتاب مى ‏ورزد و نه آنجا که باید شتاب ورزد ، درنگ مى ‏کند.


نامه چهارده

سفارشى از آن حضرت ( ع ) به سپاهش پیش از دیدار با دشمن در صفین .

با آنان مجنگید تا آنان جنگ را بیاغازند . سپاس خدا را ، که حجت با شماست . و اگر واگذارید تا آنان جنگ را آغاز کنند ، این هم حجتى دیگر است به سود شما و زیان ایشان . هرگاه ، به اذن خدا ، روى به هزیمت نهادند ، کسى را که پشت کرده و مى ‏گریزد ، مکشید و آن را که از پاى افتاده است ، آسیب مرسانید و مجروح را زخم مزنید و زنان را میازارید و آنان را به خشم میاورید ، هرچند ، آبروى شما بریزند یا امیرانتان را دشنام دهند . که زنان به جسم ناتوان‏ اند و به نفس و عقل ضعیف . حتى در زمانى که زنان مشرک بودند ، ما را گفته بودند که از آنان دست باز داریم . در زمان جاهلیت ، رسم بر آن بود که اگر مردى با سنگ یا چوبدستى به زنى تعرض مى ‏کرد او را و فرزندانش را ، که پس از او مى ‏آمدند ، عیب مى ‏کردند و سرزنش مى‏نمودند.


نامه پانزده

 هنگامى که آن حضرت ( علیه السلام ) به عزم جنگ ، با دشمن روبرو مى ‏شد چنین مى‏ فرمود :


بارخدایا ، دلها به تو نزدیک شده و گردنها به سوى تو کشیده شده و چشمها به درگاه تو خیره و پاها به آستان تو به راه افتاده و بدنها نزار گردیده . بار خدایا ، کینه ‏هاى پنهان آشکار گشته و دیک کینه‏ ها به جوشش آمده . بارخدایا ، به تو شکوه مى ‏کنم ، نبودن پیامبرمان را و فراوانى دشمنانمان را و پراکندگى خواستهایمان را . « اى پروردگار ، ما میان ما و قوم ما بحق راهى بگشا که تو بهترین راهگشایان هستى.


نامه شانزده

هنگام جنگ به یاران خود مى ‏فرمود

بر شما گران نیاید ، گریختنى که پس از آن بازگشتنى باشد ، یا واپس نشستنى که از پى آن حمله‏اى بود . حقّ شمشیرهاتان را ادا کنید و پهلوهاى دشمن را بر خاک هلاک آورید . همواره آزمند آن باشید که نیزه‏هایتان تن‏ها را بشکافد و ضربتهایتان سخت و کشنده باشد . آوازها را در سینه ‏ها حبس کنید ، که این سکوت سستى را از مرد جنگجو دور مى ‏کند . سوگند به کسى که دانه را شکافته و جانداران را آفریده ، که اینان اسلام را نپذیرفته‏اند بلکه تسلیم شده ‏اند . و کفر را در دل نهان داشته‏اند و چون یارانى بیابند ، آشکارش سازند.


نامه هفده

از نامه آن حضرت ( ع ) در پاسخ نامه معاویه

شام را از من مى ‏خواهى و من چیزى را که دیروز از تو منع مى ‏کرده ‏ام امروز به تو نخواهم داد .

امّا اینکه مى‏ گویى که جنگ ، عرب را خرد و تباه کرد و اکنون او را جز نیم نفسى نمانده است ، بدان که هر کس که در راه حق کشته شده به بهشت رفته و هر که در راه باطل جان باخته به جهنم . اما این سخن تو که ما در جنگ و مردان جنگى برابریم ، نه چنین است . تو اهل شکى و من مرد یقینم . و آن قدر که مردم شام به دنیا آزمندند ، بیشتر از آن مردم عراق به آخرت دلبسته ‏اند .


اما این سخنت که گویى ، ما فرزندان عبد مناف هستیم ، آرى ما نیز چنین هستیم ، ولى امیه کجا و هاشم کجا ؟ حرب کجا و عبد المطلب کجا ؟ ابو سفیان کجا و ابو طالب کجا ؟ مهاجر در راه خدا را با آزاد کردها  چه نسبت . و آنکه نسبى صریح و آشکار دارد ، با آنکه خود را به خاندانى بسته است ، هرگز برابر نباشد . آنکه بر حق است همتاى آنکه بر باطل است نبود ، و مؤمن کجا ؟ و دغلکار کجا ؟ و چه بد فرزندى است ، آنکه پیرو پدرانى است که همه در دوزخ سرنگون شده ‏اند . افزون بر اینها ، ما را فضیلت نبوّت است که به نیروى آن عزیزان را ذلیل کردیم و ذلیلان را نیرو و توان بخشیدیم .


هنگامى که خداوند عرب را گروه گروه به دین خود درآورد و این امت برخى برضا اسلام آورد و برخى بکراهت ، شما از آن گروه بودید که اگر اسلام را پذیرفتند یا به سبب رغبت به دنیا بود یا از بیم جان . و این به هنگامى بود که پیشى گرفتگان به سبب پیشى گرفتنشان ، به پیروزى رسیده بودند و مهاجران ، نخستین نصیب خود از فضیلت برده بودند . پس شیطان را از خود بهره‏ مند مساز و او را بر نفس خود مسلط منماى.


نامه هجده

از نامه آن حضرت ( ع ) به ابن عباس ، عامل او در بصره بدان ، که بصره جایگاه فرود آمدن ابلیس است و کشتگاه فتنه‏ها و آشوبها . پس ،

مردم آنجا را به نیکى کردن خوشدل نماى و گره وحشت از دلهایشان بگشاى . به من خبر رسیده که با بنى تمیم بدخویى و درشتى کرده ‏اى . از میان بنى تمیم ستاره ‏اى غروب نکرد ، مگر آنکه در میان آنها ستاره دیگرى طلوع نمود . در جاهلیت و اسلام ، در کینه‏ جویى ، کس همانند آنها نبوده است . ایشان را با ما پیوند خویشاوندى و قرابت خاص است ، که اگر آن را مراعات کنیم ، پاداش یابیم و اگر نکنیم ، مرتکب گناه شده‏ ایم . پس اى ابو العباس  خدایت رحمت کناد ، در آنچه از نیکى و بدى بر دست تو جارى مى ‏شود ، مدارا کن ، که ما هر دو در آن شریکیم و چنان باش که گمانم به تو نیکو گردد و اندیشه ام درباره تو بد نگردد.


نامه نوزده

هنگام جنگ به یاران خود مى ‏فرمود :

بر شما گران نیاید ، گریختنى که پس از آن بازگشتنى باشد ، یا واپس نشستنى که از پى آن حمله‏ اى بود . حقّ شمشیرهاتان را ادا کنید و پهلوهاى دشمن را بر خاک هلاک آورید . همواره آزمند آن باشید که نیزه ‏هایتان تن‏ها را بشکافد و ضربت هایتان سخت و کشنده باشد . آوازها را در سینه ‏ها حبس کنید ، که این سکوت سستى را از مرد جنگجو دور مى ‏کند . سوگند به کسى که دانه را شکافته و جانداران را آفریده ، که اینان اسلام را نپذیرفته ‏اند بلکه تسلیم شده‏ اند . و کفر را در دل نهان داشته ‏اند و چون یارانى بیابند ، آشکارش سازند.


نامه بیست

این نامه را به زیاد بن ابیه نوشته است که از سوى عبد الله بن عباس بر بصره فرمان مى ‏راند و ابن عباس خود از جانب على ( ع ) فرمانروایى اهواز و فارس و کرمان را داشت .

به خدا سوگند مى‏ خورم ، سوگندى راست که اگر به من خبر رسد که در غنایم مسلمانان به اندک یا بسیار خیانت کرده‏ اى ، چنان بر تو سخت گیرم که کم مایه مانى و بار هزینه عیال بر دوشت سنگینى کند و حقیر و خوار شوى . و السلام .


موفق باشید . . . 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد