رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

نامه بیست و یک تا سی نهج البلاغه . . .

نامه بیست و یک

نامه‏اى از آن حضرت ( ع ) نیز به زیاد .

از زیاده‏ روى بپرهیز و میانه ‏روى پیشه کن . امروز به فکر فردایت باش . از مال به قدر نیازت نگهدار و آنچه افزون آید ، پیشاپیش براى روزى که بدان نیازمند گردى ، روانه دار . آیا امید آن دارى که خداوندت پاداش متواضعان دهد ، در حالى که ، در نزد او از متکبران هستى . آیا در حالى که ، خود در ناز و نعمت فرو رفته ‏اى و آن را از ناتوانان و بیوه زنان دریغ مى‏ دارى ، طمع در آن بسته‏اى که ثواب صدقه ‏دهندگانت دهند ؟ آدمى به آنچه پیشاپیش فرستاده ، پاداش بیند و بر سر آن رود که از پیش روانه داشته . والسلام


 

نامه بیست و دو

این نامه را به ابن عباس نوشته و او مى ‏گفت که پس از سخن رسول الله ( ص ) از هیچ سخنى بدین پایه سود نبرده ‏ام .

اما بعد . گاه آدمى را دست یافتن به چیزى که براى او مقدّر بوده ، شادمان مى ‏سازد ، و گاه از دست دادن چیزى که دست یافتن به آن برایش مقدر نبوده است ، غمگین مى ‏کند . پس باید شادمانى تو به چیزى باشد که براى آخرتت به دست آورده ‏اى ، و اندوهت به چیزى باشد که از آخرتت از دست داده ‏اى . به آنچه از دنیا به دست آورده ‏اى فراوان شادى مکن ، و بر آنچه از دنیایت از دست میدهى ، تأسف مخور و زارى منماى . و باید همه همّ تو منحصر به کارهاى پس از مرگ باشد.


نامه بیست وسه

هنگامى که ابن ملجم ، لعنة الله علیه ، او را ضربت زد ، کمى پیش از وفاتش این وصیت را بیان فرمود :

شما را وصیت مى ‏کنم که به خدا هیچ شرک میاورید و سنت محمد ( صلى الله علیه و آله ) را ضایع مگذارید و این دو ستون را همواره برپاى دارید ، تا کسى را یاراى نکوهش شما نباشد .


من دیروز یار و مصاحب شما بودم و امروز مایه عبرت شما هستم و فردا از میان شما مى ‏روم . اگر زنده بمانم ، خود اختیار خون خود را دارم و اگر بمیرم ، مرگ میعادگاه من است . اگر عفو کنم ، موجب تقرب من به خداست و براى شما حسنه است . پس عفو کنید : « آیا دوست ندارید که خدا بیامرزدتان ؟ »  به خدا سوگند ، چون بمیرم ، چیزى که آن را ناخوش دارم ، به سراغم نخواهد آمد یا کسى که دیدارش را نخواسته باشم بر من آشکار نخواهد شد . من همانند تشنه‏اى هستم که به طلب آب مى‏رود و آب مى ‏یابد . « آنچه نزد خداوند است براى نیکان بهتر است . »  من مى ‏گویم : بعضى از این سخنان پیش از این در خطبه ‏ها گذشت ولى در اینجا چیزهایى افزون شده که تکرار آن را سبب مى ‏شد.


نامه بیست وچهار

وصیتى از آن حضرت ( ع ) که پس از او با اموالش چه کنند . آن را هنگامى که از صفین باز مى ‏گشت نوشته است .

این وصیتى است که بنده ، خدا ، على بن ابیطالب ، امیر المؤمنین ، درباره دارایى خود بدان فرمان داده است . براى خشنودى خداوند تا او را به بهشت برد و در سراى امن خود فرود آورد .

از این وصیت

حسن بن على به انجام دادن این وصیت قیام مى ‏کند . خود از دارایى من هزینه مى ‏کند آنسان ، که شایسته است ، و از آن انفاق مى ‏کند آنسان ، که شایسته است . اگر براى حسن حادثه‏ اى پیش آید و حسین زنده باشد ، او کار را بر عهده خواهد گرفت و وصیتم را مانند برادرش به انجام خواهد رسانید . نصیب دو پسر فاطمه از صدقه على همان مقدار است که دیگر فرزندان على را . و اگر پسران فاطمه را براى این کار تعیین کرده‏ام ، براى خشنودى خدا و تقرب به رسول الله ( ص ) و پاس حرمت و شرف خویشاوندى اوست . و با کسى که این کار را بر عهده دارد ، شرط مى‏ کنم که اصل مال را به همان گونه که هست باقى گذارد و از ثمره آن هزینه کند ، به شیوه‏ اى که بدان مأمور شده و راهنمایى گشته است . دیگر اینکه ، نهالهاى نخلهاى آن قریه‏ ها را نفروشد تا به قدرى فراوان گردند که شناختن نخلستانها براى کسى ، که آنها را پیش از این دیده است ، دشوار باشد .

از کنیزان من هر که با او همبستر بوده ‏ام و صاحب فرزندى باشد یا فرزندى در شکم داشته باشد ، به فرزندش واگذار مى ‏شود و مادر بهره فرزند است . اگر فرزندش بمیرد و او زنده باشد آزاد مى ‏شود و نام کنیز از او برداشته مى ‏شود و آزادى نصیب او گردد .

سخن آن حضرت که مى ‏گوید از نخلها « ودیّه » را نفروشند ، « ودیّه » نهال نخل است و جمع آن « ودىّ » است و آنجا که مى ‏فرماید « حتى تشکل ارضها غراسا » از فصیحترین سخنان است .

مراد این است ، که نخلها چنان بسیار شود که کسى که آن را پیش از این به گونه دیگر دیده است ، اکنون شناختش براى او دشوار باشد و پندارد که زمین دیگر است.


نامه بیست و پنج

سفارشى از آن حضرت ( ع ) آن را براى کسى مى ‏نوشت که به گرفتن زکاتش مى ‏فرستاد . جمله‏ هایى از آن را در اینجا مى ‏آوریم تا همگان بدانند که على ( ع ) ستون حق را برپاى مى ‏داشت و نشانه ‏هاى عدالت را در کارهاى خرد و کلان و کلى و جزئى آشکار مى ‏نمود .

در حرکت آى ، با پرهیزگارى و ترس از خداوندى که یگانه است و او را شریکى نیست . زنهار ، مسلمانى را مترسانى و اگر خود نخواهد به سراغش مروى و بیش از آنچه حق خداوند است ، از او مستانى . چون به قبیله‏اى برسى بر سر آب آنها فرود آى و به خانه‏ هایشان داخل مشو . آنگاه با آرامش و وقار به سوى ایشان رو تا به میانشان برسى . سلامشان کن و تحیّت گوى و در سلام و تحیّت امساک منماى . سپس ، بگوى که اى بندگان خدا ، ولىّ خدا و خلیفه او مرا به نزد شما فرستاده تا سهمى را که خدا در اموالتان دارد بستانم . آیا خدا را در اموالتان سهمى هست ، که آن را به ولىّ خدا بپردازید ؟ اگر کسى گفت : نه ، به سراغش مرو و اگر کسى گفت : آرى ، بى ‏آنکه او را بترسانى یا تهدیدش کنى ، یا بر او سخت گیرى ، یا به دشواریش افکنى ، به همراهش برو و آنچه از زر و سیم دهد ، بستان و اگر او را گاو و گوسفند و شتر باشد ، جز به اجازت صاحبانش به میان رمه مرو ، زیرا بیشتر آنها از آن اوست و چون به رمه چارپایان رسیدى ، مانند کسى مباش که خود را بر صاحب آنها مسلط مى‏شمارد یا مى ‏خواهد بر او سخت گیرد . چارپایى را رم مده و مترسان و صاحبش را در گرفتن آن مرنجان . پس مال را هر چه هست به دو بخش کن و صاحب مال را به گزینش یکى از آن دو بخش مخیّر گردان و در آنچه براى خود برمى‏گزیند ، متعرضش مشو . سپس ، باقى را باز به دو بخش کن و باز او را در گرفتن یکى از آن دو بخش مخیر نماى و در آنچه براى خود برمى‏ گزیند سرزنش منماى . و پیوسته چنین کن تا آن قسمت ، که حق خداوند در آن است ، بر جاى ماند . پس سهم خدا را از او بستان و اگر پنداشت که مغبون شده و خواست آنگونه قسمت کردن را بر هم زند ، از او بپذیر و بار دیگر دو قسمت را یکى کن و باز قسمت از سر گیر . تا سهم خدا را از مال او معین کنى و بستانى . و ستور پیر و سالخورده و پاى و پشت شکسته و بیمار و لاغر و معیوب را مگیر . و چون مال مسلمانان را مى ‏فرستى ، آن را به کسى بسپار که به دیندارى او مطمئن باشى تا آن را به ولىّ امر مسلمانان برساند و او میان مسلمانان قسمت نماید . و به نگهدارى آنها مگمار ، مگر مردى نیکخواه و مهربان و امین را که نیکو نگهبانى کند . کسى که با ستوران درشتى نکند و آنها را تند نراند و خسته‏شان نگرداند . پس ، هر چه گرد آورده‏اى ، زود به نزد ما فرست تا ما نیز در جایى که خداوند مقرر فرموده ، صرف نماییم .چون امین تو ستوران زکات را گرفت ، از او بخواه که در راه میان مادر و کره شیرخواره ‏اش جدایى نیفکند و آن قدر آن را ندوشد که کره‏اش را زیان رسد و با سوار شدن بر آنها خسته نکند و میان آن شتر که بر آن سوار مى‏شود یا آن را مى‏دوشد و دیگر شترها عدالت ورزد . و چنان کند که شتر خسته بیاساید و با شترى که پایش مجروح شده و رفتن نتواند بمدارا رفتار کند و آنها را بر سر آبگیرها برد و آب دهد و از راههایى براند که به علفزارها نزدیک باشد ، نه از راههاى خشک و عارى از گیاه ، و ساعتها مهلت آسایش دهد تا آب خورند یا علف بچرند . تا به اذن خدا آنها را به ما برساند ، فربه و پرتوان نه خسته و لاغر ، و ما آنها را ، چنانکه در کتاب خدا و سنت پیامبر ( صلى الله علیه و آله ) آمده ، تقسیم کنیم . اگر چنین کنى ، اجر تو بزرگ باشد و تو را به رستگارى ، ان شاء الله ، نزدیکتر سازد.


نامه بیست وشش

نامهاى از آن حضرت ( ع ) به یکى از کارگزاران خود هنگامى که او را براى گردآورى زکات فرستاد .

او را به ترس از خدا فرمان مى‏ دهم ، چه در امور نهانى و چه اعمال پوشیده از نظرها . جایى که جز خداى ناظر اعمال او نیست و جز خداى کارسازى نبود . فرمانش مى ‏دهم که به آشکارا اطاعت خداوند نکند و در نهان کارى به خلاف آن . زیرا کسى که نهان و آشکارش و گفتار و کردارش یکى باشد ، امانت خدا را ادا کرده و در عبادتش اخلاص ورزیده . او را فرمان مى‏ دهم که مردم را نرنجاند و دروغگویشان نخواند و تهمت ننهد . و به این دستاویز که بر آنان امارت دارد ، روى از ایشان برمتابد . زیرا آنها برادران دینى او و در گرفتن حقوق خداوند یاران او هستند . تو را در این صدقه نصیبى است ثابت و حقى است معلوم و نیز مسکینان و ناتوانان و بینوایان با تو شریکند . من حق تو را بتمامى مى ‏پردازم ، تو نیز ، حق آنان را بتمامى بپرداز . که اگر چنین نکنى در روز جزا مدعیان تو از همه بیش است و بدا به حال کسى که مدعیانش ، در پیشگاه عدل الهى ، فقیران و مسکینان و سائلان و رانده‏شدگان و وامداران و در راه ماندگان باشند . هر که امانت را بى ‏ارج شمارد و در مزرع خیانت چرد و خود و دین خود را از لوث آن پاکیزه نسازد ، خود را در دنیا گرفتار خوارى و رسوایى ساخته و در آخرت خوارتر و رسواتر است . بزرگترین خیانت ، خیانت به مسلمانان است و بزرگترین دغلکارى ، دغلکارى با پیشوایان . والسلام


نامه بیست و هفت

عهدنامه ‏اى از آن حضرت به محمد بن ابى بکر هنگامى که او را حکومت مصر داد .

با ایشان فروتن باش و نرمخوى و گشاده‏رو . همه را یکسان بنگر . اگر یکى را به گوشه چشم نگریستى به دیگرى رو در رو نگاه مکن تا بزرگان از تو نخواهند که بر ناتوانان ستم کنى و ناتوانان از عدالت تو نومید نشوند . خداوند تعالى ، شما بندگانش را از اعمالتان مى ‏پرسد ، چه خرد باشد و چه کلان ، چه آشکار و چه پنهان . پس اگر عذاب کند از ستمکارى شماست ، و اگر ببخشاید از بزرگوارى اوست .

و بدانید ، اى بندگان خدا ، که پرهیزگاران ، هم در این دنیاى زودگذر سود برند و هم در جهان آینده آخرت . آنها با مردم دنیا در کارهاى دنیوى شریک شدند و مردم دنیا با ایشان در کارهاى اخروى شریک نشدند . در دنیا زیستند ، نیکوترین زیستنها و از نعمت دنیا خوردند ، بهترین خوردنیها و از دنیا بهره‏مند شدند آنسان ، که اهل ناز و نعمت بهره‏مند شدند و از آن کامیاب گردیدند ، چونان که جباران خودکامه کام گرفتند . سپس ، رخت به جهان دیگر کشیدند با ره توشه‏اى که آنان را به مقصد رسانید و با سودایى که سود فراوانشان داد . لذت زهد را در دنیا چشیدند و یقین کردند که در آخرت در جوار خداوندند . اگر دست به دعا بردارند ، دستشان را واپس نگرداند و بهره‏شان از خوشى و آسایش نقصان نگیرد .

اى بندگان خدا ، از مرگ و نزدیکى آن بترسید و ساز و برگ آن مهیا دارید ، زیرا مرگ کارى بزرگ و حادثه ‏اى خطیر را با خود آورد . مرگ یا هر چه مى ‏آورد خیر است که با آن شرّى همراه نیست یا شرّى است که در آن از خیر نشانى نیست . چه کسى به بهشت نزدیکتر از کسى است که براى بهشت کار مى ‏کند ؟ و چه کسى به دوزخ نزدیکتر از کسى است که براى دوزخ کار مى ‏کند ؟ مرگ در پى شماست . اگر بایستید

مى ‏گیردتان و اگر بگریزید ، باز هم به شما مى ‏رسد . از سایه ‏هایتان به شما نزدیکتر است ، مرگ بر پیشانی هایتان بسته است و دنیا از پشت سرتان چون بساطى پیچیده مى ‏شود . از آتشى که ژرفاى آن بسیار است و گرمایش سخت است و شکنجه ‏اش تازه است ، بترسید . خانه ‏اى که در آن نشانى از شفقت و بخشش نیست ، به نداى کسى گوش فرا ندهند و گرهى از اندوه کسى نمى ‏گشایند .

اگر توانستید که میان شدّت خوفتان از خدا و حسن ظن به او جمع کنید ، چنین کنید . زیرا بنده خدا باید حسن ظنش به خدا به قدر خوفش از او باشد . از میان بندگان خدا ، کسانى حسن ظنشان به خدا بیشتر است که خوفشان بیشتر باشد .

و بدان ، اى محمد بن ابى بکر ، تو را بزرگترین سپاهیانم ، یعنى مردم مصر ، والى گردانیدم ، پس موظّف هستى که با نفس خود مخالفت کنى و از دین خویش حمایت نمایى . حتى اگر یک ساعت از زندگیت در این جهان باقى نمانده باشد . براى خشنودى یکى از آفریدگان خدا را به خشم میاور . زیرا خشنودى خدا جانشین هر چیز شود و چیزى جانشین خشنودى خدا نشود .

نماز را در وقتى که برایش معین شده به جاى آر و به سبب فراغت از کار نماز را پیش مینداز و به سبب اشتغال به کارهاى دیگر نماز را به تأخیر میفکن و باید که همه کارهاى تو تابع نماز تو باشد .

 از این عهدنامه

برابر نیستید ، پیشوایى که مردم را به هدایت خواند و پیشوایى ، که به گمراهى دعوت کند . رسول الله ( صلى الله علیه و آله ) فرمود که من بر امت خود از مؤمن و مشرک باک ندارم ، زیرا مؤمن را خدا به سبب ایمانش باز مى دارد و مشرک را به سبب شرکش سرکوب مى ‏سازد ، ولى بر شما از آنکه به دل منافق است و به گفتار عالم ، مى‏ترسم که چیزهایى مى ‏گوید که مى ‏پسندید و کارهایى مى ‏کند که نمى ‏پسندید


نامه بیست و هشت

نامه‏اى از آن حضرت ( ع ) در پاسخ معاویه و این از بهترین نامه‏ هاى امام ( ع ) است

اما بعد ، نامه‏ات به من رسید . در آن نوشته بودى که خداوند ، محمد ( صلى الله علیه و آله ) را براى دین خود اختیار کرد و او را به کسانى که خود نیرویشان داده بود ، یارى نمود .

روزگار شگفت چیزى را از ما نهان داشته بود و تو اکنون آشکارش ساختى . مى‏ خواهى ما را از نعمتى که خداوند به ما ارزانى داشته و پیامبر خود را به میان ما فرستاده است ، خبر دهى ؟ تو ، در این حال ، همانند کسى هستى که خرما به هجر  مى ‏برد یا کسى را که به او تیر انداختن آموخته است به مبارزت طلبد .

پنداشته ‏اى که برترین مردم در اسلام فلان و فلان هستند . سخنى گفتى که اگر سراسر درست باشد ، تو را از آن بهره‏اى نیست و اگر درست نباشد تو را از آن زیانى نرسد . تو را چه کار چه کسى از چه کسى برتر است یا برتر نیست ؟ یا چه کسى زبردست است و چه کسى زیردست ؟ آزادشدگان  و فرزندان آزادشدگان را چه رسد که میان مهاجران نخستین فرق نهند و درجات و طبقات ایشان را تعیین کنند ، یا ترتیب دهند . هیهات ، آن تیر که نه از جنس تیرهاى دیگر بود ، آواز داد و خود را شناساند و کسى در این قضیه زبان به داورى گشود که خود محکوم بود . اى آدمى ،

چرا به جاى خود نمى ‏نشینى و نمى ‏خواهى که کاستیهاى خود را بشناسى . چرا در آن رتبه واپسین که براى تو مقدّر شده قرار نمى ‏گیرى ، چه زیان تو را که چه کسى مغلوب شد و چه سود تو را که چه کسى پیروز گردید . تو در بیابان ضلالت گمشگشته ‏اى و از راه راست منحرف شده ‏اى . آیا نمى ‏بینى البته نمى ‏خواهم تو را خبر دهم بلکه از نعمتى که خداوند به ما ارزانى داشته سخن مى ‏گویم که گروهى از مهاجران در راه خدا به شهادت رسیدند .

 آرى ، هر یک را فضیلتى بود ، تا شهادت نصیب شهید خاندان ما شد او را سید الشهدا خواندند و رسول الله ( صلى الله علیه و آله ) بر کشته او نماز گزارد و به هفتاد تکبیرش اختصاص داد ؟ یا نمى ‏بینى کسانى دستهاشان در راه خدا از تن جدا افتاد ، البته هر یک را فضیلتى بود ، تا دست یکى از ما را جدا کردند ، او را « طیار » و « ذو الجناحین » خواندند و گفتند که در بهشت با دو بال پرواز مى ‏کند . اگر خداوند خودستایى را منع نفرموده بود ، گوینده براى تو از فضایلى سخن مى‏گفت که دلهاى مؤمنان به آنها خو گرفته است و گوشهاى شنوندگان آنها را ناخوش ندارد . این شکار را واگذار که صید آن کار تو نیست . ما پروردگان خداییم و دیگر مردم پروردگان ما هستند . اگر با خاندان شما در آمیختیم و چون همتایان با شما رفتار کردیم ، در عزّت و شرف دیرین ما نقصانى پدید نیامد . از شما زن گرفتیم و به شما زن دادیم ، در حالى که ، همتایان ما نبودید .

به راستى شما را با ما چه نسبت ؟ رسول الله ( صلى الله علیه و آله ) از ماست و آن دروغگو که تکذیبش نمود از شماست . « اسد الله » از ماست و « اسد الأحلاف » از شماست . سرور جوانان بهشت از ماست و « صبیبة النار » از شماست . بهترین زنان جهان از ماست و حمّالة الحطب از شماست . و بسا چیزهایى دیگر که از فضایل ما هستند و یادکردنشان به زیان شماست .

فضیلت ما را در اسلام ، همگان شنیده ‏اند و ارج و مقام ما هم در عصر جاهلى بر کس پوشیده نیست . آنچه از ما پراکنده بوده در کتاب خدا گرد آمده است . آنجا که گوید « به حکم کتاب خدا خویشاوندان به یکدیگر سزاوارترند . » و نیز سخن حق تعالى که « نزدیکترین کسان به ابراهیم همانا پیروان او و این پیامبر و مؤمنان هستند و خدا یاور مؤمنان است . »

ما یک بار به سبب خویشاوندى با پیامبر به خلافت سزاواریم و یک بار به سبب طاعت و متابعت . چون در روز سقیفه مهاجران بر انصار حجت آوردند که ما از نزدیکان رسول الله ( صلى الله علیه و آله ) هستیم ، بر همه پیروز گردیدند . اگر خویشاوندى با رسول الله ( صلى الله علیه و آله ) سبب پیروزى در حجت است ، پس این حق از آن ماست نه شما و اگر عنوان خویشاوندى سبب پیروزى نشود ، پس انصار بر دعوى خویش باقى هستند . پنداشته‏اى که من بر همه خلفا رشک برده ‏ام و به خلاف همه برخاسته ‏ام ، اگر چنین باشد که تو گویى ، تو را نرسد که بازخواست کنى . جنایتى بر تو نیامده است که از تو عذر خواهند « و تلک شکاة ظاهر عنک عارها این گناهى است که ننگ آن از تو دور است . » و گفتى که مرا چون شتر ، مهار در بینى کشیدند تا بیعت کنم . به خدا سوگند ، خواستى مرا نکوهش کنى ولى ستودى . خواستى مرا رسوا سازى ، خود را رسوا ساختى . مسلمانان را چه نقصان که بر او ستم رود ، هرگاه در دین خود به شک نیفتد و یقینش به تردید نیالاید . قصد من از بیان این سخنان اقامه حجت و دلیل براى چون تویى نیست ، این شمه ‏اى است که به خاطر آمد و آن را اظهار داشتم .

سپس ، از ماجراى من و عثمان سخن گفتى . باید پاسخ این پرسش را به تو داد که خویشاوند او هستى . حال بگو ، کدام یک از ما در حق عثمان بیشتر دشمنى کرد و به کشتن او مردم را راه نمود ؟ آیا آنکه خواست به یاریش برخیزد ولى عثمان خود نخواست و گفتش در خانه‏ات بنشین و از یارى من دست بدار ؟ یا آنکه عثمان از او یارى خواست ولى او درنگ کرد و اسباب هلاکت او مهیا داشت تا قضاى الهى بر سر او آمد ؟ به خدا سوگند ، « خدا مى‏داند چه کسانى از شما مردم را از جنگ بازمى ‏دارند و نیز مى ‏شناسد کسانى را که به برادران خود مى ‏گویند : به نزد ما بیایید و جز اندکى به جنگ نمى ‏آیند . »  من نمى ‏خواهم اکنون به سبب خرده گرفتنم از اعمال بدعت ‏آمیز او پوزش بطلبم . گناه من این است که او را راه نموده ‏ام و ارشاد کرده ‏ام . بسا کسى را ملامت کنند که او را گناهى نیست .


 گاه اتفاق افتد که نصیحت‏گر خود در معرض بدگمانى افتد . » « تا آنجا که بتوانم قصدى جز به صلاح آوردنتان ندارم . توفیق من تنها با خداست ، به او توکل کرده ‏ام و به درگاه او روى مى‏ آورم . »  و گفتى که مرا و یارانم را جز شمشیر پاسخى نیست . به راستى تو خنداندى پس از آنکه گریانیدى . کى دیده‏اى که فرزندان عبد المطلب از برابر دشمن واپس نشینند یا از شمشیرش بترسند .

 حمل اندکى درنگ کن تا حمل به جنگ پیوندد » .

بزودى آنکه او را مى‏ جویى تو را بجوید ، و آنچه از تو دور است به تو نزدیک شود .

من با سپاهى گران از مهاجران و انصار و تابعین آنان که نیکو پرورش یافته‏اند ، بر سر تو مى ‏تازم . لشکرى انبوه که غبارشان فضا را پر کند ، همه جامه مرگ بر تن که محبوبترین دیدارهایشان دیدار با پروردگارشان است . همراه ایشان‏اند فرزندان اهل بدر و شمشیرهاى بنى هاشم و تو از شیوه جنگیدن آنان آگاه هستى آنگاه که با برادرت  و دایى ‏ات و جدت  و خویشاوندانت مى‏ جنگیدند . « و آن از ستمکاران دور نخواهد بود


نامه بیست و نه

از نامه آن حضرت ( ع ) به مردم بصره

شما خود مى ‏دانید که چسان رشته فرمانبردارى را گسستید و قدم در راه جدایى و دشمنى نهادید . من گناهکارتان را عفو کردم و از گریختگانتان شمشیر برداشتم و آنان را که به ما روى آوردند ، پذیرفتم . حال اگر اعمال مرگ‏آور و آراء سفیهانه دور از صوابتان ، شما را وادارد که پیمان بشکنید و به خلاف من برخیزید ، بدانید ، که من مهیاى پیکارم و اسبان خود را پیش آورده‏ام و بر اشتران خویش پالان نهاده‏ام . اگر ناچارم سازید که بر شما بتازم ، آنچنان جنگى آغاز مى ‏کنم که نبرد جمل در برابر آن حقیر نماید . با اینهمه ، ارج فرمانبرداریتان را مى‏شناسم و حق نیکخواهانتان را ادا مى‏ کنم و بیگناه را به جاى گناهکار نمى‏گیرم و وفاکننده به عهد و بیعت را به جاى پیمان شکنان مؤاخذه نمى ‏کنم.


نامه سی ام

از نامه آن حضرت ( ع ) به معاویه

پس از خداى بترس . در آنچه به تو ارزانى داشته و در حقى که بر گردن تو نهاده نظر کن و به شناخت چیزهایى که به ناشناختنشان معذور نیستى باز گرد .

زیرا فرمانبردارى را نشانه ‏هایى آشکار است و راههایى روشن و جاده‏هایى راست و دور از کژى و نهایتى مطلوب همگان . راهى که زیرکان و خردمندان در آن گام نهند و سفلگان سرافکنده از آن دور مى ‏شوند . هر که از آن راه پاى بیرون نهد ، از راه حق بیرون شده و در بیابان گمراهى سرگردان گشته است . خدا نعمتش را بر او دگرگون کند و خشم خود را بر سر او فرستد . پس خود را بپاى ، خود را بپاى ، خداوند براى تو راهت را آشکار ساخته . هر جا که هستى ، همانجا بایست که کار را به حد نهایت رسانده ‏اى . نهایتى که خسران است و کفر . نفس تو ، تو را به بدى گرفتار ساخته و به گمراهى در انداخته و به مهلکه کشیده و راهها را بر تو دشوار گردانیده است . 


موفق باشید ... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد