رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

درباره جنگلبان شهید رشید غفاری...

 شهید رشید غفاری را فراموش نکنیم...

 ۷سال از شهادت جنگلبان شهید رشید غفاری می گذرد اما هنوز پرونده این جنایت هولناک باز است.  

او کسی بود که صادقانه خدمت کرد اما ناجوانمردانه کشته شد. 

ما هم در آرزوی مجازات آن افرادی هستیم که این چنین کردند.  

رشید غفاری را نیمه شب ۱۶ شهریور ۸۱ شبانه در خانه اش به قتل می رسانند.مافیای بی رحم او را از فاصله ۱ متری مورد هدف قرار می دهند.دختر خردسال او شاهد عینی ماجراست پدرش در کنارش می میرد و او این خاطره تلخ را سال هاست که نمی تواند فراموش کند. 

غفاری ۴۴ سال داشت که قربانی شد. 

من هم از همینجا به خانواده ایشان تسلیت میگویم و پای به پای خانواده ایشان در انتظار مجازات آن افراد بی رحم هستم. 

خداوند نگهدار خانواده ایشان باشد. 

چگونه تکبر را از خود بزداییم...

بالاترین و شنیع ترین تکبرها تکبر بر خداست. مقصود از '' تکبر بر خدا " تکبر بر حقیقت است، یعنی انسان وقتی حقیقتی را به او عرضه بدارند کسر شأن خودش بداند که آن را قبول کند این را می گویند تکبر بر خدا. وقتی که انسان یک چیزی را حق ببیند و بعد زورش بیاید حق را قبول کند و کسر شأن خودش بداند که این حق را بپذیرد و تکبر کند بر قبول حق، این را می گویند " استکبار بر خدا ". قرآن می خواهد بگوید این حس می کند که حقیقت است اما آن تکبرش و آن خودخواهی و خودپرستی و خودپسندی اش به او اجازه نمی دهد، در حالی که مستکبر است پشت می کند، اعراض می کند. 

حضرت موسی علیه السلام گفت: ''من به پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم از هر متکبری که به روز حساب ایمان نمی آورد.  

 این گفتار موسی (ع) به خوبی نشان می دهد افرادی که دارای این دو ویژگی باشند آدمهای خطرناکی محسوب می شوند:تکبر سبب می شود که انسان جز خود و افکار خودش را نبیند، آیات و معجزات خدا را سحر بخواند، مصلحان مفسد، و اندرز دوستان و اطرافیان را محافظه کاری و ضعف نفس بشمرد.

خداوند می گوید: هنگامى که به انسان نعمت مى بخشیم (از حق) روى مى گرداند، و متکبرانه دور مى شود، و هنگامى که کمترین بدى به او مى رسد (از همه چیز) مایوس مى گردد.  

 آرى چنین است حال همه افراد کوته فکر، بى ایمان و کم ظرفیت، به عکس دوستان خدا که روحشان همچون اوقیانوس است و سختترین طوفانها در آنان اثر نمى کند، چون کوه در مقابل حوادث سخت ایستاده اند و چون کاه در مقابل فرمان خدا، دنیا را به آنها ببخشى دست و پاى خود را گم نمى کنند و جهان را از آنها بگیرى خم به ابرو نمى آورند . 

این بلاى بزرگى است، زیرا سبب مى شود که هرگز نتوانند در زندگى موضع گیرى مستقل و صحیحى داشته باشند، تنها راه درمان این بیمارى خطرناک بالا بردن سطح فکر در پرتو علم و ایمان، و ترک وابستگى و اسارت در چنگال مادیات، و قبول زهد و پارسایى به معنى سازنده است. راه شکستن غروریک انسان آزاده هنگامى که وسوسه هاى غرور بخاطر مال و مقام در اعماق دلش جوانه مى زند باید ریشه آن را با توجه به تاریخچه ى پیدایش خودش قطع کند، آن روز که خاک بى ارزش بود، آن روز که نطفه ناتوانى بود، آن روز که به صورت نوزادى ضعیف و غیر قادر بر حرکت از مادر متولد گشت، همانگونه که قرآن در آیات فوق براى شکستن غرور آن ثروتمند بى ایمان او را به گذشته اش باز مى گرداند، و از زبان آن مرد با ایمان مى گوید: « أَ کَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا؛ آیا به کسی که تو را از خاک و سپس از نطفه آفرید، آن گاه تو را به  صورت مردی بیاراست کافر شدی؟! (کهف/37).

ولى مسلم است افراد با ایمان و پرظرفیت و واقع بین هرگز با رسیدن به مقام و یا ثروتى گرفتار این خوى زشت نمى شوند، نه تنها مغرور نمى شوند بلکه کمترین تغییرى در برنامه زندگى آنها پدیدار نمى گردد، آنها همه این امور را زینتهاى عاریتى مى شمرند که با وزش یک نسیم فرو مى ریزند!

متکبر مباش 

خداوند به مبارزه با کبر و غرور برخاسته و با تعبیر زنده و روشنى مؤمنان را از آن نهى مى کند، روى سخن را به پیامبر (ص) کرده، مى گوید: ''در روى زمین از روى کبر و غرور، گام برمدار" (وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحا، اسراء ،37ً) ''چرا که تو نمى توانى زمین را بشکافى! و طول قامتت به کوه ها نمى رسد"!(إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا، اسراء ،37ً). اشاره به اینکه افراد متکبر و مغرور غالبا به هنگام راه رفتن پاهاى خود را محکم به زمین مى کوبند تا مردم را از آمد و رفت خویش آگاه سازند، گردن به آسمان مى کشند تا برترى خود را به پندار خویش بر زمینیان مشخص سازند! ولى قرآن مى گوید: آیا تو اگر پاى خود را به زمین بکوبى هرگز مى توانى زمین را بشکافى یا ذره ناچیزى هستى بر روى این کره عظیم خاکى. همانند مورچه اى که بر صخره بسیار عظیمى حرکت مى کند و پاى خود را بر آن صخره مى کوبد و صخره بر حماقت و کمى ظرفیتش میخندد. آیا تو مى توانى- هر قدر گردن خود را برفرازى- هم طراز کوه ها شوى یا اینکه حد اکثر مى توانى چند سانتیمتر قامت خود را بلندتر نشان دهى در حالى که حتى عظمت بلندترین قله هاى کوه هاى زمین در برابر این کره، چیز قابل ذکرى نیست، و خود زمین ذره بى مقدارى است در مجموعه جهان هستى.

پس این چه کبر و غرورى است که تو دارى؟!.جالب توجه اینکه قرآن، تکبر و غرور را که یک خوى خطرناک درونى است مستقیما مورد بحث قرار نداده بلکه روى پدیده هاى ظاهرى آن، حتى ساده ترینش، انگشت گذاشته، و از طرز راه رفتن متکبران و مغروران خودخواه و بى مغز سخن گفته است، اشاره به اینکه تکبر و غرور، حتى در سطح ساده ترین آثارش، مذموم و ناپسند و شرم آور است و نیز اشاره به اینکه صفات درونى انسان، هر چه باشد خواه و ناخواه خود را در لابلاى اعمالش نشان مى دهد، در طرز راه رفتنش، در نگاه کردنش، در سخن گفتنش و در همه کارش. به همین دلیل تا به کوچکترین پدیده اى از این صفات در اعمال برخوردیم باید متوجه شویم که خطر نزدیک شده و آن خوى مذموم در روح ما لانه کرده است و فورا به مبارزه با آن برخیزیم. ضمنا از آنچه گفتیم به خوبى مى توان دریافت که هدف قرآن از آنچه در آیه فوق آمده (همچنین در سوره لقمان و بعضى دیگر از سوره هاى قرآن) این است که کبر و غرور را به طور کلى، محکوم کند، نه تنها در چهره خاصى یعنى راه رفتن. چرا که غرور سرچشمه بیگانگى از خدا و خویشتن، و اشتباه در قضاوت، و گم کردن راه حق، و پیوستن به خط شیطان، و آلودگى به انواع گناهان است.

امام على علیه السلام در خطبه همام در باره صفات پرهیزگاران مى فرماید: « و مشیهم التواضع؛ آنها متواضعا راه مى روند» (نهج البلاغه/ خطبه 193). نه تنها در کوچه و بازار که خط مشى آنها در تمام امور زندگى و حتى در مطالعات فکرى و خط سیر اندیشه ها توأم با تواضع است. برنامه عملى پیشوایان اسلام سرمشق بسیار آموزنده اى براى هر مسلمان راستین در این زمینه است. در سیره پیامبر (ص) مى خوانیم: هرگز اجازه نمى داد به هنگامى که سوار بود افرادى در رکاب او پیاده راه بروند، بلکه مى فرمود: " شما به فلان مکان بروید و من هم مى آیم و در آنجا به هم مى رسیم، حرکت کردن پیاده در کنار سواره سبب غرور سوار و ذلت پیاده مى شود"!

و نیز مى خوانیم: پیامبر (ص) بر روى خاک مى نشست و غذاى ساده همچون غذاى بردگان مى خورد و از گوسفند شیر مى دوشید، بر الاغ برهنه سوار مى شد. این گونه کارها را حتى در زمانى که به اوج قدرت رسید- مانند روز فتح مکه- انجام مى داد، تا مردم گمان نکنند همین که به جایى رسیدند باد کبر و غرور در دماغ بیفکنند و از مردم کوچه و بازار و مستضعفان فاصله بگیرند و از حال توده هاى زحمت کش بیگانه شوند. در حالات على (ع) نیز مى خوانیم که او براى خانه آب مى آورد و گاه منزل را جارو مى کرد. و در تاریخ امام مجتبى (ع) مى خوانیم که با داشتن مرکبهاى متعدد، بیست مرتبه پیاده به خانه خدا مشرف شد و مى فرمود: من براى تواضع در پیشگاه خدا این عمل را انجام مى دهم. ا

انسان چون روح ملکوتی است، جنسش جنس عظمت است زیرا جنس ملکوت عظمت است. وقتی انسان خود ملکوتی را احساس کند تن به حقارت نمی دهد: « من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته؛ هر کس که کرامت نفس خودش را احساس کند شهوات در نزد او کوچک و حقیر می شود»  (نهج البلاغه/ حکمت 449).

 انسان چون خودش را به علم حضوری درک می کند که از عالم قدرت است، از ضعف و ناتوانی تنفر دارد. یعنی وقتی کرامت نفس خودش را احساس می کند، تن به ضعف و زبونی و عجز نمی دهد، غیبت نمی کند. زیرا بر طبق روایات حس می کند که غیبت، عجز و ناتوانی است. تکبر نمی کند چون می فهمد تکبر ناشی از حقارت نفس است. انسان تا حقارت نفس نداشته باشد تکبر نمی کند.

امام علی علیه السلام: 

 از این رو خداوند بندگانش را به وسیله نمازها و پرداخت زکات ها و سختی روزه داری در روزهای واجب (از گزند ابلیس) حراست نموده، تا اعضا و جوارحشان را آرام سازد، و دیدگانشان را فروافکند، و جان هاشان را فروتن کند، و دل هاشان را نرم سازد، و خودبینی و بزرگمنشی را از آنان بزداید.

تکبر و اثرات منفی آن در فرد...

تمام بدبختى شیطان، مولود تکبر او بود، این خود برتربینى او، که خود را در مقامى بیش از آنچه شایسته آن بود قرار داد، سبب شد که نه تنها بر آدم سجده نکند، بلکه علم و حکمت خدا را انکار نماید و به فرمان او خرده گیرد، و سرانجام تمام مقام و حیثیت خود را از دست بدهد، و به جاى بزرگى، پستى و ذلت را براى خویش بخرد، یعنى نه تنها به هدف نرسید، بلکه درست در جهت عکس آن قرار گرفت.

پند و عبرت گیرید به آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوششهاى او را که شش هزار سال بندگى خدا کرده بود ... به خاطر ساعتى تکبر ورزیدن بر باد داد، با این حال چه کسى بعد از ابلیس مى تواند از کیفر خدا در برابر انجام همان معصیت مصون بماند؟ نه، هرگز، ممکن نیست خداوند، انسانى را به بهشت بفرستد، در برابر کارى که به خاطر آن فرشته اى را از بهشت رانده است. حکم خداوند در باره اهل آسمان و زمین یکى است» ( نهج البلاغه/ خطبه 192).

در حدیثى نیز از امام سجاد علیه السلام چنین نقل شده که فرمود: " گناهان شعب و سرچشمه هایى دارد، اولین سرچشمه گناه و معصیت پروردگار،" تکبر" است که گناه ابلیس بود و به خاطر آن از انجام فرمان خدا امتناع کرد و تکبر ورزید و از کافران شد و سپس" حرص" بود که سرچشمه گناه (و ترک اولى) از ناحیه آدم و حوا شد ... سپس" حسد" بود که سرچشمه گناه فرزندش (قابیل) گردید و نسبت به برادرش (هابیل) حسد ورزید و او را به قتل رسانید. 

از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده که فرمود: اصول و ریشه هاى کفر و عصیان، سه چیز است، حرص و تکبر و حسد، اما حرص سبب شد که آدم از درخت ممنوع بخورد، و اما تکبر سبب شد که ابلیس از فرمان خدا سرپیچى کند، و اما حسد، سبب شد که یکى از فرزندان آدم دیگرى را به قتل رساند!» ( اصول کافى جلد 2 صفحه 219 باب اصول الکفر).

فرشتگان عذاب از میان تمام اوصاف رذیله انسان که او را به دوزخ مى برد روى مساله" تکبر" تکیه مى کنند، اشاره به اینکه سرچشمه اصلى کفر و انحراف و گناه بیش از همه کبر و غرور و عدم تسلیم در برابر حق است. آرى کبر است که پرده هاى ضخیم بر چشم انسان مى افکند و او را از دیدن چهره تابناک محروم مى سازد. 

 در روایتى از امام صادق و امام باقر (ع) مى خوانیم: کسى که به مقدار ذره اى از کبر در قلبش وجود داشته باشد داخل بهشت نمى شود. 

 در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده: ''دره ای است به نام سقر که جایگاه متکبران است و هرگاه نفس بکشد دوزخ را می سوزاند»!

برنامه عملى پیشوایان اسلام سرمشق بسیار آموزنده اى براى هر مسلمان راستین در این زمینه است.  

در سیره پیامبر (ص) مى خوانیم: هرگز اجازه نمى داد به هنگامى که سوار بود افرادى در رکاب او پیاده راه بروند، بلکه مى فرمود: " شما به فلان مکان بروید و من هم مى آیم و در آنجا به هم مى رسیم، حرکت کردن پیاده در کنار سواره سبب غرور سوار و ذلت پیاده مى شود"! و نیز مى خوانیم: پیامبر (ص) بر روى خاک مى نشست، و غذاى ساده همچون غذاى بردگان مى خورد، و از گوسفند شیر مى دوشید، بر الاغ برهنه سوار مى شد. این گونه کارها را حتى در زمانى که به اوج قدرت رسید- مانند روز فتح مکه- انجام مى داد، تا مردم گمان نکنند همین که به جایى رسیدند باد کبر و غرور در دماغ بیفکنند و از مردم کوچه و بازار و مستضعفان فاصله بگیرند و از حال توده هاى زحمت کش بیگانه شوند. در حالات على (ع) نیز مى خوانیم که او براى خانه آب مى آورد و گاه منزل را جارو مى کرد. و در تاریخ امام حسن علیه السلام مى خوانیم که با داشتن مرکبهاى متعدد، بیست مرتبه پیاده به خانه خدا مشرف شد و مى فرمود: ''من براى تواضع در پیشگاه خدا این عمل را انجام مى دهم ''.

امام علی علیه السلام می فرمایند: 

چون بشر در معرض این آفات اخلاقی و بیماریهای روانی است خداوند بوسیله نمازها و زکاتها و روزه ها بندگان مؤمن خود را از این آفات حراست و نگهبانی کرد. این عبادات دستها و پاها را از گناه باز می دارند، چشمها را از خیرگی بازداشته به آنها خشوع می بخشند، نفوس را رام می گردانند، دلها را متواضع می نمایند و باد دماغ را زایل می سازند. 

از آنچه گفته شد نتیجه گیری کنید...با تامل جلو بروید و فریب هوای نفس را نخورید...  

درباره حسد و پیامد های بد آن...

حسد آثار بسیار زیانبارى از نظر فردى و اجتماعى و مادّى و معنوى به بار مى آورد و کمتر صفتى از صفات رذیله است که دارای این همه پیامدهاى سوء می باشد، مهمترین آنها آثار زیر است:

اول اینکه یکی از آفات اعمال خیر انسان " حسد " است، چنانکه در حدیث است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ان الحسد لیاکل الایمان کما تاکل النار الحطب؛ حسد ورزیدن، ایمان آدمی را می خورد آنچنان که آتش، هیزم را می بلعد و خاکستر می کند». معلوم می شود جهنم نیز مانند بهشت صحرائی خالی است، آتشها و عذابها تجسم همان گناهانی است که به دست بشر روشن و فرستاده می شود، مار و کژدم و آب جوشان و خوراک زقوم دوزخ، از ناپاکیها و پلیدیها خلق می شود، همانطوری که حور و قصور و نعیم جاویدان بهشت از تقوا و کارهای نیک آفریده می شود.

دیگر اینکه حسود دائماً ناراحت است و همین امر سبب بیمارى جسمى و روانى او مى شود، هر اندازه دیگران صاحب موفّقیّت بیشتر و نعمت هاى فزون تر گردند او به همان اندازه ناراحت مى شود تا آنجا که گاه خواب و آرامش و استراحت را به کلّى از دست مى دهد و بیمار و رنجور و نحیف و ضعیف مى شود، در حالى که امکانات خوبى دارد و اگر این رذیله را از خود دور مى ساخت براى خودش زندگى آبرومند و مرفّهى داشت. در احادیث فراوانى به این نکته اشاره شده و ائمه معصومین علیهم السلام نسبت به آن هشدار داده اند، از جمله در حدیثى از امام علی علیه السلام مى خوانیم که فرمود: «اَسْوَءُ النَّاسِ عَیْشاً الْحَسُود! ؛ بدترین مردم از نظر(آرامش در) زندگى حسود است» ( تصنیف غررالحکم، صفحه 300 و 301؛ شرح غررالحکم، 2931 ). همین معنى در حدیث دیگرى از آن حضرت علیه السلام  به صورت فشرده ترى نقل شده که فرمود: «لاَ رَاحَةَ لِحَسُود؛ حسود راحتى ندارد» ( بحار الانوار)  

در تعبیر دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «اَلْحَسَدُ شَرُّالاَْمْرَاض؛ حسد بدترین بیماریهاست»! ( شرح غررالحکم، 331 ) و در تعبیر دیگرى آمده است: «الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلاَمَةِ الاَْجْسَاد؛ تعجّب مى کنم چگونه حسودان براى سلامتى جسم خود ارزش قائل نیستند و از آن غافلند»! ( بحارالانوار، جلد 70، صفحه 256). این سخن را با حدیث دیگرى از آن حضرت به پایان مى بریم، هر چند احادیث در این زمینه بسیار است، فرمود: «الْحَسَدُ لاَیَجْلِبُ اِلاّ مَضَرَّةً وَ غَیْظاً، یُوهِنُ قَلْبَکَ، وَ یَمْرُضُ جِسْمَکَ؛ حسد جز زیان و خشم چیزى در وجود انسان ایجاد نمى کند، حسد سبب مى شود که قلب انسان ناتوان و جسم او بیمار گردد»!(بحارالانوار)   

دیگر اینکه زیانهاى معنوى حسد از زیانهاى مادّى و جسمانى آن به مراتب بیشتر است، زیرا حسد ریشه هاى ایمان را مى خورد و نابود مى کند و انسان را نسبت به عدل و حکمت الهى بدبین مى سازد، چرا که حسود در اعماق قلبش به بخشنده نعمت ها یعنى خداوند بزرگ معترض است! در حدیث معروفى از امیرمؤمنان على علیه السلام مى خوانیم: «لاَتُحَاسِدُوا فَاِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الاِْیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ؛ نسبت به یکدیگر حسد نورزید، چرا که حسد ایمان را مى خورد همان گونه که آتش هیزم را مى خورد»! ( تصنیف غررالحکم، صفحه 300؛ شرح غررالحکم، 10376). همین معنى از بنیانگذار اسلام پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله و از فرزند گرامیش امام باقر علیه السلام نیز نقل شده است.  

در حدیث دیگرى که مرحوم کلینى در کافى آورده است از امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «آفَةُ الدِّینِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ؛ آفت دین و ایمان، حسد و خودبرتربینى و فخرفروشى است»! ( اصول کافى، جلد 2، صفحه 307)، از همان امام بزرگوار علیه السلام نقل شده است که فرمود: «اِنَّ الْمُؤْمِنَ یَغْبِطُ وَ لاَیَحْسُدُ، وَ الْمُنَافِقُ یَحْسُدُ وَ لاَیَغْبِطُ!؛ مؤمن غبطه مى خورد (و تمنّاى نعمت هایى شبیه دیگران مى کند ولى) حسد نمیورزد، در حالى که منافق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد»! ( اصول کافى، جلد 2، صفحه 307). از این حدیث به خوبى استفاده مى شود که حسد با روح ایمان سازگار نیست و هماهنگ با نفاق است. در حدیث قدسى نیز آمده که خداوند به موسى بن عمران فرمود: «از حسد بپرهیز که حسود نسبت به نعمت هاى من خشمگین است و با قسمت من در میان بندگانم مخالف مى باشد»! 

سوّمین اثر زیانبار دیگر حسد این است که حجاب ضخیمى در برابر معرفت و شناخت حقایق مى افکند، چرا که حسود نمى تواند نقطه هاى قوّت محسود را ببیند هر چند استاد و مربّى و بزرگ او باشد، بلکه دائماً چشم او در پى جستجو براى نقاط ضعف است و اى بسا به خاطر حسد، خوبى را بدى و نقاط قوّت را ضعف بپندارد و از آنها دورى کند. به همین دلیل از امیرمؤمنان على علیه السلام مى خوانیم: «الْحَسَدُ حَبْسُ الرُّوحِ؛ حسد روح انسان را زندانى مى کند و از درک حقایق باز مى دارد» (غررالحکم) 

چهارمین اثر زیانبار حسد این است که انسان دوستان خود را از دست مى دهد، زیرا هر کس داراى نعمتى است که احیاناً دیگرى ندارد و اگر انسان داراى صفت رذیله حسد باشد طبعاً نسبت به همه مردم حسد می ورزد و همین امر سبب مى شود که افراد از او دورى کنند و پیوندهاى محبّت میان او و دیگران گسسته شود. شاهد این سخن کلام پربارى است که از امیرمؤمنان على علیه السلام  نقل شده که فرمود: «الْحَسُودُ لاَ خُلَّةَ لَهُ؛ حسود، دوستى ندارد» ( غررالحکم) 

 

پنجمین اثر سوء حسد آن است که انسان را از رسیدن به مقامات والا بازمى دارد به گونه اى که شخص حسود هرگز نمى تواند از مدیریّت بالایى در جامعه برخوردار شود چرا که حسد، دیگران را از گرد او پراکنده مى کند و کسى که داراى قوّه دافعه است هرگز به بزرگى نمى رسد. شاهد این سخن گفتار دیگرى از على علیه السلام است که فرمود: «الْحَسُودُ لاَیَسُودُ؛ حسود هرگز به سیادت و بزرگى نمى رسد» ( غررالحکم، حدیث 1017). 

ششمین اثر بسیار منفى حسد آلوده شدن به انواع گناهان دیگر است، زیرا حسود براى رسیدن به مقصد خود یعنى زایل کردن نعمت از دیگران، به انواع گناهان مانند ظلم و غیبت و تهمت و دروغ و سعایت و غیر آن متوسّل مى شود و تمام نیروى خود را به کار مى گیرد تا محسود را به زمین زند لذا از هر وسیله نامشروعى براى وصول به این مقصد نامشروع کمک مى گیرد. باز شاهد این سخن، کلام نورانى دیگرى از امیرمؤمنان على علیه السلام است که فرمود: «الْحَسُودُ کَثِیرُ الحَسَرَاتِ، وَ مُتَضَاعَفُ السَیِّئَاتِ؛ حسود بسیار حسرت و اندوه دارد و گناهانش پیوسته افزوده مى شود»! ( تصنیف غررالحکم)

هفتمین بدبختى حسود این است که پیش از آنکه به «محسود» زیان برساند به خودش ضرر مى زند، چرا که قبل از هر چیز خودش را گرفتار ناراحتى روح و جسم و عذاب دنیا و عقبى مى سازد. در احادیث اسلامى به این حقیقت اشاره شده، امام صادق علیه السلام در حدیثى مى فرماید: «الْحَاسِدُ مُضِرٌّ بِنَفْسِهِ قَبْلَ اَنْ یَضُرَّ بِالَْمحْسُودِ، کَاِبْلِیسِ اُورِثَ بِحَسَدِهِ بِنَفْسِهِ اللَّعْنَةُ، وَ لاِدَمَ(علیه السلام)الاِْجْتِبَاءُ وَ الْهُدَى...؛ حسود پیش از آنچه مى تواند به «محسود» ضرر برساند به خویشتن زیان مى رساند، مانند ابلیس که با حسدش لعنت براى خود آفرید و براى آدم برگزیدگى و هدایت» ( بحارالانوار).   

با تو جه به این نکات شریفه یک نتیجه می گیریم و آن این است که حسادت نه تنها ما را از رسیدن به فضائل اخلاقی باز میداره  بلکه ما را از خدای خودمون دور می کنه و باعث می شه که از خیلی  از افراد را هم ازخودمون دور کنیم.پس بیایید برای یکبار هم که شده این صفت زشت انسانی یا بهتر بگم شیطانی را از خودمون دور کنیم و پا به راهی بگذاریم که نه تنها خدامون را از خودمون راضی نگهداریم بلکه سعادت خودومون را هم در این دنیا و هم در آخرت بسازیم.

تاثیرات اخلاق خوب...

همه ما در طول زندگی مان با افراد مختلفی برخورد داشته ایم در کوچه ها خیابان ها مدرسه ها بانک ها  داخل عطاری ها و نانوایی ها و غیره و غیره...  

اولین چیزی که  در برخورد با دیگران مهم است خوش خلقی است.با برخورد خوب افراد را می شه به خودتون جذب کنین آنها را از خودتون راضی نگهدارید و حتی می تونین الگویی برای دیگران باشین. یک چند تایی نصیحت اخلاقی می کنم و والسلام... 

-اگر شخصی به شما بدی کرد شما به هیچ وجه به وی بدی نکنید چون اگر از نظر خودتون این کار بده پس نباید متقابلا بدی را با بدی پاسخ داد شما خوبی کنید و گذشت داشته باشید چون همه اشتباه می کنند و شما نباید کینه ای بشید چون کینه تخم شیطان است و نه تنها در سلامتی شما  مضر است  بلکه حتی ممکن است کار به جای خطر ناکی هم بکشه ... با این حال خدا نظاره گر اعمال ما انسان ها است و سعی کنید عملی را که شما را از خدا دور میکند به هیچ وجه انجام ندید.... 

-به فکر آخرت خودتون باشین و به هیچ وجه اجازه ندید مادیات زندگی شما را از یاد آخرت غافل کند. همه ما شاهد مرگ خیلی از افراد بودیم و قبول هم داریم که مرگ حق است و حال کمی فکر کنید و ببینید اگر گناهکار باشید و مرگ در همان لحظه به سراغتان بیاید آیا راهی برای برگشتن است تا توبه کنیم و خودمون را اصلاح کنیم؟ پس از همین الان به فکر اصلاح خودمون در دنیا باشیم. 

خوشبختی ابدی در دنیا  نیست بلکه در آخرت است.