ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
همه می گویند که بچه های امروز با گذشته تفاوت دارند و دوره و زمانه عوض شده است ...
و تلاش برای تربیت فرزندان «گوش به حرف کن» و سالم روز به روز سخت تر می شود.عده ای هم معتقدند درست است که در گذشته والدین اقتدار بیشتری داشتند اما اشتباه های تربیتی مثل استفاده همیشگی از تنبیه، مزایای آن روش را از بین می برد.
همواره والدین آسان گیر به انعطاف پذیری بیش از حد و والدین منضبط به سختگیری بیش از حد متهم می شوند و داشتن فرزند ایده آل که والدین تلاش می کنند به آن برسند، گاه بسیار دور از دسترس به نظر می رسد .
اگر بخواهیم نگاهی جامع به شیوه های تربیتی بیندازیم، باید بگوییم که تربیت ۳ دوره متفاوت را طی کرده است.در دوره سنت، اساس تربیت براساس ترس و تنبیه گذاشته شده بود و در منزل چوب گیلاس و در مکتب، فلک نقش اساسی را ایفا می کرد.ضمن این که در جامعه و خانواده قدرت به تمامی دست مردان بود.
این شیوه تربیتی در تمام دوران شکار و کشاورزی وجود داشت که بیش از ده هزار سال از تاریخ بشری را شکل می دهد.با اختراع ماشین بخار و ورود انسان به عصر مدرن ، خانواده و جامعه دچار تغییرات جدی شد.
وقتی در کارخانه ها به روی زنان باز شد و زن وارد جامعه شد و نقش اقتصادی پیدا کرد، قدرت بیشتری هم یافت.طبع زن براساس بخشش و انفاق و پاداش گذاشته شده است و وی همواره می خواهد آن چه را دارد با ضعیف تر از خود تقسیم کند.
این امر که براساس غریزه مادری صورت می گیرد، در خانواده و در شیوه تربیت فرزندان رخ داد. به این ترتیب مادر بخشی از قدرت خود را به فرزندان بخشید و خانواده دچار فرزندسالاری شد.از طرفی جنبش فمینیسم هم متولد شد و زنان به اشتباه تلاش کردند حقوق پایمال شده خود را از جامعه مردان بگیرند.
چنین وضعیتی، شرایط اجتماعی زن و مرد را به افراط و تفریط کشاند،این شیوه تربیتی نادرستی که به دست زنان پایه ریزی شده بود، ادامه یافت و نسل هایی پا به میدان گذاشتند که از همان دوران کودکی طلبکار و متوقع بار آمده بودند و بدون تلاش و کوشش توقع برداشت و بهره گیری از امتیازات خانواده و اجتماع را داشتند.
با از دست رفتن ساختارهای قدرت در خانواده و جامعه، در خانواده هرم قدرت به دست فرزندان افتاد و به جای تنبیه، تشویق مداوم جایگزین شد.
در چنین شرایطی پدر و مادرها بسیار انعطاف پذیر و نرم شدند و اعتماد به نفس فرزندان که در دوران سنتی بسیار پایین بود با حرمت بالایی که والدین داشتند جا به جا شد.فرزندان در این دوره دچار اعتماد به نفس کاذب، گردن کلفتی، پرخاشگری و لجبازی شدند.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که شیوع اعتیاد در چند نسل از جوانان به دلیل در پیش گرفتن همین شیوه تربیتی نادرست در خانواده بوده است.به عنوان نمونه می توان به برخورد با پدیده اعتیاد در دوران سنتی اشاره کرد.
در گذشته به معتادان به عنوان مجرم نگاه می کردند و هم اکنون معتاد را بیمار می انگارند و او را مداوا می کنند و خانواده ها در مقابل فرزند معتاد خود بیش از گذشته خلع سلاح شده اند.
در دوره سنت حرمت و احترام والدین دست نخورده بود و فرزندان تحت کنترل بودند و عزت نفس کمی داشتند اما در دوره مدرن بچه ها اعتماد به نفس کاذب پیدا کردند و با از بین رفتن اقتدار و احترام والدین بی بند و بار شدند زیرا والدین دیگر قدرتی برای مهار آن ها نداشتند.
این وضعیت تا دهه ۷۰ میلادی ادامه پیدا کرد. در این دهه جامعه شناسان و متخصصان علوم تربیتی متوجه شدند کنترل نسل جدید با این شیوه تربیتی به طور کلی ناممکن شده است. رواج بی بند و باری، زیر پا گذاشتن ارزش های انسانی و اخلاقی، گرایش جوانان به ارزش های دست چندمی و پوچ زنگ خطر جدی را به صدا درآورده بود.
هم زمان کار و تولید ارزش خود را از دست داد و فرهنگ مصرف گرایی و استفاده از فناوری های روز مثل رایانه، روز به روز گسترش می یافت. تمام دغدغه جوانان کسب درآمد با کمترین تلاش ممکن بود و دستاوردهای زحمات چند دهه والدین به سخره گرفته می شد.