رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

در تربیت فرزندان افراط نکنیم ...

همه می گویند که بچه های امروز با گذشته تفاوت دارند و  دوره و زمانه عوض شده است ...

و تلاش برای تربیت فرزندان «گوش به حرف کن» و سالم روز به روز سخت تر می شود.عده ای هم معتقدند درست است که در گذشته والدین اقتدار بیشتری داشتند اما اشتباه های تربیتی مثل استفاده همیشگی از تنبیه، مزایای آن روش را از بین می برد. 

 

همواره والدین آسان گیر به انعطاف پذیری بیش از حد و والدین منضبط به سختگیری بیش از حد متهم می شوند و داشتن فرزند ایده آل که والدین تلاش می کنند به آن برسند، گاه بسیار دور از دسترس به نظر می رسد .  

 

اگر بخواهیم نگاهی جامع به شیوه های تربیتی بیندازیم، باید بگوییم که تربیت ۳ دوره متفاوت را طی کرده است.در دوره سنت، اساس تربیت براساس ترس و تنبیه گذاشته شده بود و در منزل چوب گیلاس و در مکتب، فلک نقش اساسی را ایفا می کرد.ضمن این که در جامعه و خانواده قدرت به تمامی دست  مردان بود. 

 

 این شیوه تربیتی در تمام دوران شکار و کشاورزی وجود داشت که بیش از ده هزار سال از تاریخ بشری را شکل می دهد.با اختراع ماشین بخار و ورود انسان به عصر مدرن ، خانواده و جامعه دچار تغییرات جدی شد. 

 

 وقتی در کارخانه ها به روی زنان باز شد و زن وارد جامعه شد و نقش اقتصادی پیدا کرد، قدرت بیشتری هم یافت.طبع زن براساس بخشش و انفاق و پاداش گذاشته شده است و وی همواره می خواهد آن چه را دارد با ضعیف تر از خود تقسیم کند.  

 

این امر که براساس غریزه مادری صورت می گیرد، در خانواده و در شیوه تربیت فرزندان رخ داد. به این ترتیب مادر بخشی از قدرت خود را به فرزندان بخشید و خانواده دچار فرزندسالاری شد.از طرفی جنبش فمینیسم هم متولد شد و زنان به اشتباه تلاش کردند حقوق پایمال شده خود را از جامعه مردان بگیرند. 

 

 چنین وضعیتی، شرایط اجتماعی زن و مرد را به افراط و تفریط کشاند،این شیوه تربیتی نادرستی که به دست زنان پایه ریزی شده بود، ادامه یافت و نسل هایی پا به میدان گذاشتند که از همان دوران کودکی طلبکار و متوقع بار آمده بودند و بدون تلاش و کوشش توقع برداشت و بهره گیری از امتیازات خانواده و اجتماع را داشتند. 

 

 با از دست رفتن ساختارهای قدرت در خانواده و جامعه، در خانواده هرم قدرت به دست فرزندان افتاد و به جای تنبیه، تشویق مداوم جایگزین شد. 

 

 در چنین شرایطی پدر و مادرها بسیار انعطاف پذیر و نرم شدند و اعتماد به نفس فرزندان که در دوران سنتی بسیار پایین بود با حرمت بالایی که والدین داشتند جا به جا شد.فرزندان در این دوره دچار اعتماد به نفس کاذب، گردن کلفتی، پرخاشگری و لجبازی شدند.  

 

بسیاری از کارشناسان معتقدند که شیوع اعتیاد در چند نسل از جوانان به دلیل در پیش گرفتن همین شیوه تربیتی نادرست در خانواده بوده است.به عنوان نمونه می توان به برخورد با پدیده اعتیاد در دوران سنتی اشاره کرد.  

 

در گذشته به معتادان به عنوان مجرم نگاه می کردند و هم اکنون معتاد را بیمار می انگارند و او را مداوا می کنند و خانواده ها در مقابل فرزند معتاد خود بیش از گذشته خلع سلاح شده اند. 

 

در دوره سنت حرمت و احترام والدین دست نخورده بود و فرزندان تحت کنترل بودند و عزت نفس کمی داشتند اما در دوره مدرن بچه ها اعتماد به نفس کاذب پیدا کردند و با از بین رفتن اقتدار و احترام والدین بی بند و بار شدند زیرا والدین دیگر قدرتی برای مهار آن ها نداشتند. 

 

 این وضعیت تا دهه ۷۰ میلادی ادامه پیدا کرد. در این دهه جامعه شناسان و متخصصان علوم تربیتی متوجه شدند کنترل نسل جدید با این شیوه تربیتی به طور کلی ناممکن شده است. رواج بی بند و باری، زیر پا گذاشتن ارزش های انسانی و اخلاقی، گرایش جوانان به ارزش های دست چندمی و پوچ زنگ خطر جدی را به صدا درآورده بود. 

 

 هم زمان کار و تولید ارزش خود را از دست داد و فرهنگ مصرف گرایی و استفاده از فناوری های روز مثل رایانه، روز به روز گسترش می یافت. تمام دغدغه جوانان کسب درآمد با کمترین تلاش ممکن بود و دستاوردهای زحمات چند دهه والدین به سخره گرفته می شد.

 
 اصول تربیتی جدید در واقع تلفیقی از نقاط مثبت شیوه تربیتی سنتی و مدرن بود.در این دوره که دوره سوم تربیت فرزندان نام گرفت، اقتدار به راس هرم خانواده که مرد بود، برگشت و اقتدار و احترام والدین به عنوان یکی از ستون های اصلی نهاد خانواده در نظر گرفته شد.  
 
والدین در این شیوه تربیتی قدرت کنترل فرزندان را پیدا کردند و توانستند با تکیه بر این اقتدار ارزش های خود را کنترل کنند. ترکیب تساهل دوران مدرن با اقدامات تنبیهی به طور همزمان باعث شد بچه ها اعتماد به نفس پیدا کنند. 
 
تربیت در این شرایط شبیه رودخانه ای بود که اصول دوره سنتی یعنی اقتدار و احترام والدین به مثابه سنگ های عظیمی در آن قرار داشت و در بقیه موارد والدین می توانستند در جهت آب شنا کنند و فرزندان حق نداشتند این سنگ ها را جا به جا کنند یا در نظر نگیرند، فقط در چنین شرایطی بود که فرزندان توانستند هم حریم خصوصی خود را داشته باشند و هم اعتماد به نفس و عزت نفس پیدا کنند. 
 
ما بر خلاف تصور بسیاری هنوز در دوره مدرن قرار داریم. متاسفانه در کشور ما هنوز اصول تربیت مدرن رواج دارد و حتی مراکز دانشگاهی، رسانه ها و جراید اصول فرزندسالاری را ناخواسته رواج می دهند.  
 
هنوز بسیاری از والدین تلاش می کنند در هیچ شرایطی به فرزندشان سخت نگذرد، دشواری نبیند، با مشکل رو به رو نشود، رنج نکشد و به این ترتیب نسلی خودخواه، متوقع و همیشه طلبکار تحویل جامعه می دهند. 
 
نسلی که پدر و مادر به اصطلاح از خود می زند تا فرزندش در آسایش باشد، پولی که ندارد قرض می کند تا فرزندش عقده ای بار نیاید، تفریح و مسافرت خود را فدای تحصیل و امتحانات فرزند می کند، اگر او کنکور دارد انگار والدین کنکور دارند و امثال این کارها. 
 
این رفتارها که در بسیاری از خانواده های ایرانی رایج است، در واقع نماد شیوه تربیتی مدرن است که باعث شد نسلی نافرمان، خودمحور، بی اعتنا به ارزش ها تحویل جامعه دهیم. 
 
فرزندان در چنین شرایطی به اصطلاح پهلوان پنبه می شوند یعنی در خانواده پهلوان هستند اما در مصاف با اجتماع هیچ کاری نمی توانند پیش ببرند؛ چون در جامعه کسی او را ناز و نوازش نمی کند و به او رشوه نمی دهد بنابراین بلافاصله پا پس می کشد. 
 
والدین باید با چشم باز اصول تربیتی اساسی و اصلی را در خانواده خود اعمال کنند، باید نقطه ضعف خانواده های امروزی را بشناسیم تا بتوانیم راهکار ارائه دهیم. 
 
یکی از مهم ترین نقاط ضعف این است که والدین تصور می کنند فرزندان با هم برابر هستند در صورتی که باید سلسله مراتبی در خانواده وجود داشته باشد. 
 
 در راس هرم قدرت پدر و مادر قرار دارند و سپس فرزند بزرگ تر تا کوچک ترین فرزند قرار می گیرند، بچه ها را بر خلاف تصور نباید به یک چشم نگاه کرد و هر فرزندی باید جایگاه مخصوص خود را داشته باشد. 
 
از طرف دیگر قدرت باید دست والدین باشد و رای پدر و مادر با فرزندان نباید یک ارزش داشته باشد. پدر و مادر باید نظر اعضای خانواده را بدانند اما حرف آخر را خودشان بزنند و بقیه باید به آن احترام بگذارند. 
 
 این یک اصل اساسی است که نباید مورد خدشه واقع شود.هم چنین باید مانع از افراط و تفریط در تربیت فرزندان شد و بدانیم اگر می خواهیم ارزش ها را به نسل بعد منتقل کنیم باید آن ها را حداقلی تعریف کنیم و نگاه حداکثری نداشته باشیم. 
 
موفق باشید ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد