رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

می توان این گونه بود ...

لازم نیست که انسان در پى این باشد که تشرف حاصل کند، بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسل به ائمه براى او بهتر از تشرف باشد؛  

زیرا آن حضرت می‌بیند و می‌شنود و عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است و زیارت هر کدام از ائمه اطهار‌علیهم‌السلام مانند زیارت حضرت حجت‌علیه‌السلام است.

بقاى ایمان و ثبات قدم
مهمتر از دعا براى تعجیل فرج، دعا براى بقاى ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او می‌باشد؛ زیرا مردن، تنها قطع حیات دنیاى چند روزه فانى است؛ اما بیرون رفتن از عقیده صحیح، موجب هلاکت ابدى از حیات جاوید آخرت و خلود در جهنم است، لذا حضرت امیر‌علیه‌السلام در لیله‌‌المبیت از رسول اکرم صلى الله علیه وآله وسلم می‌پرسد: «آیا دینم سالم خواهد بود؟» یعنى از استقامت در دین و ثبات ایمان و عقیده تا مرز شهادت را که از خود شهادت بالاتر است، از آن حضرت سؤال می‌کند.

این دعا خیلى عالى است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود، که: «یا ألله یا رحمنُ یا رحیم! یا مُقلب القُلُوب، ثبت قلبى على دینک:‌ ای خدا، اى رحمت‌گستر، اى مهربان، اى گردانندة دلها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار بدار.»

در نزد اولیاى دین
گویا کفار ما را از انبیا و ائمه‌علیهم‌السلام و علما ترسانده‌اند که مبادا آنها دنیاى ما را از بین ببرند، غافل از اینکه آنها استاد کار و خبیر و دانا هستند و این کفارند که مانع دنیا و آخرت ما شده اند. از پیش خود گفتیم: این واجب نیست و این حرام نیست و ترک و فعل کردیم و حال در چنگال گرگها گرفتار شدیم، بلکه فقط به واجب و حرام هم اکتفا ننمودیم؛ لذا در نامه‌ها و صفحات اعمال خود نزد اولیاى دین، روى سفید نداریم. آیا ایذاى مسلمان و هتک حرمت او از گناهان کبیره نیست؟

اذلال اهل ایمان از محرماتى است که شاید اسمش در میان کبایر ذکر نشده؛ ولى خدا می‌داند که چه عقوبتى دارد. در روایت قلب مؤمن به کعبه تنظیر شده است؛ آیا می‌شود انسان قلب مؤمن را بشکند و متأثر کند، و به مؤمن بىگناهى در مجلسى بى جهت اهانت کند، و آبرو و جاه و مال او و... را از بین ببرد، و این کارش گناه کبیره نباشد؟ البته گاهى جا دارد و حسابى است و آن عیب ندارد؛ ولى اگر این کار را بى جهت بکند، چطور؟

مقربین از شوق بهشت جان سپرده‌اند
خداوند در قرآن و غیر آن به حدى بهشت و بهشتیان را در توصیف بالا برده که اگر کسى از شوق شنیدن آن، وفات کند، استبعاد ندارد. آیات جهنم نیز این گونه است. قرآن مى‏فرماید: «و لهم مقـامعُ من حدید: گرزهاى آهنین براى [زدن] آنان فراهم است.»

اگر انسان معاصى خود را در نظر بگیرد و بمیرد، مستبعد نیست. البته ما با منکرین کار نداریم؛ ولى برخى از مقربین از شوق لقاى بهشت مرده ‏اند؛ زیرا شنیدن آیات رحمت و نعمت و یا عذاب و نقمت، در انسان موحد تکویناً اثر می‌گذارد، و او از مشوقات یا مخوفات جان می‌سپارد. با این همه، این آیات در ما هیچ اثر نمی‌‏کند!

بلاها بر اثر اعمال خود ماست
وقتى بلایى مانند وبا در نجف پیدا مى‏شد، حتى در بازارها هم گاهى مجالس روضه ‏خوانى و توسل برقرار می‌شد؛ ولى ما مثل آدمهاى مأیوس و ناامید، گویا نمی‌خواهیم از این در رحمت داخل شویم و براى رفع بلا و گرفتاریها به حضرات معصومین متوسل شویم!  

 

آیا امروز براى رفع بلاها غیر از تضرعات و دعاى صادق همراه با توبه و توسل، راه دیگرى داریم؟ مسلمانها و برادران و خواهران ما در زیر آتش دشمن در چه حالى هستند، و ما در چه حال؟ آیا رواست که چنین بى‏ تفاوت و غیر مضطرب باشیم؟ عربى از اهل آبادان وقتى بلایا و تعدیات ناموسى و بمباران و... را نقل می‌کرد، بى ‏اختیار به گریه درآمد!

آیا فرد مسلمان می‌تواند ابتلائات ناموسى را متحمل شود؟! قتل و کشته شدن از این گونه بلایا اهون است؛ لذا بعضى وقتى خواهر یا دختر یا زنشان در معرض هتک حرمت قرار مى‏گیرد، حالشان چنان دگرگون مى‏شود تا جایى که آن خواهر یا دختر یا زن خود را همراه با جانى می‌‏کشند و به قتل می‌رسانند! 

 

 مادرى می‌‏گفت: شوهرم و برادرم را گرفتند و بردند، صبر کردم؛ ولى وقتى دخترم را بردند، صبر و قرار ندارم. خدا مى‏داند وقتى دختر انسان را مثل اسیر ببرند، حال او چگونه می‌شود!

این بلاها بر اثر اعمال خود ماست. مگر مثل این جریانات در مجلس یزید اتفاق نیفتاد که گفت: «این کنیز را به من ببخش!» و حضرت زینب علیهاالسلام فرمود: «خداوند این را بر تو حلال نکرده است، مگر اینکه از دین ما خارج شوى و دین دیگرى را انتخاب کنى.» یزید پاسخ داد: «این پدر و برادر توست که از دین خارج شدند!» یعنى هر کس با ما مخالفت کند، از دین خارج است.  

 

با این حال متنبه نمی‌شویم که ما بر اثر اعمال خود به این بلاها و گرفتاریها مبتلا شده‌‏ایم و کار همیشگى ما همین است، تا توانستیم هر چه خواستیم انجام دادیم، و اگر نکردیم، نتوانستیم.

چه کنیم که معصیت نکنیم
انجام طاعت و ترک معصیت به حسب ظاهر مشکل است، و سلمان شدن مشکل، بلکه کالمحال است، و لذا غیر از معصومین همه به ترک طاعت و فعل معصیت مبتلا هستیم و معصوم بودن مثل اینکه نشدنى است؛ ولى در افراد بشر، شمر هم بسیار است؛ اما آیا چیزى هست که مطلب را آسان کند؟

از امورى که خیلى آسان است، ولو عمل بر خلاف قول باشد، این است که انسان ببیند اگر ملتزم به طاعت و تارک معصیت باشد، آیا حالش مثل صورتى است که ترک طاعت و فعل معصیت مى‏کند و آیا این حال مثل حالت اول است؟  

 

فرض کنید اگر انسان نزد رئیس مقرب باشد، این براى او بهتر است و یا اینکه نزد یک فقیر تهیدست و محروم؟ آیا خوب است به ذاتى که موت و حیات و مرض و صحت و غنا و فقر به دست اوست، مراجعه کنیم و رابطه‏ دوستى داشته باشیم، یا با کسى که خود محتاج و ناتوان و بیچاره است؟

در اطاعت اوامر الهى و نیز در معصیت و به فرمان شیطان و نفس بودن، امر دایر است بین اینکه با کسى که حیات و ممات، غنا و فقر و مرض و صحت و خزانه و ثروت و... به دست اوست؛ مجالست کنیم یا با کسى که هیچ ندارد! انسان کدام را اختیار مى‏کند و محبت وجدانیه (نه به حسب خوف نار یا شوق بهشت) با کدام طرف است؟

به حسب ظاهر بندة‏ مطیع، پشتیبانش مثل کوه، محکم و استوار و منبع همه‏ خیرات است، و بندة عاصى پشتیبانش محتاجتر از او و دشمن دانایى (شیطان) است که از دوست نادان بدتر است و صلاحدیدش تمام به زیان اوست. 

 

 نظیر شخصى که نزد کسى رفت تا او را از فقر و فشار و ناراحتى روزگار نجات دهد، او گفت: شایسته‌‏ترین کار براى شما اقدام به مرگ و خودکشى است! صلاحدیدش از این قبیل است که بگوید: نجات شما در این است که قرص مرگ آور یا خواب آور بخورید تا راحت شوید! 

 

 بنابراین ما در عزم به طاعت عازم به رفاقت و دوستى و همنشینى با غنى قادر و داناى کریم هستیم، و در عزم بر معصیت عازم به رفاقت و همنشینى با فقیر عاجز جاهل و لئیم.

اگر این معنا را درست تشخیص دهیم و بفهمیم و به طور واضح و روشن باور کنیم، خواهیم فهمید که در اطاعت سود برده ‏ایم، نه زیان و خسارت؛ به دلیل اینکه دیده ‏ایم افرادى مرده را به اذن خدا زنده مى‏کنند، و کراماتى از این قبیل داشته‏‌اند و شدنى است و محال نیست و اختصاص به انبیا علیهم‏السلام هم ندارد، بلکه هر که از آنها متابعت کند، مى‏تواند از این راه به مقامات و کمالات و کرامات آنها دست یابد، البته بدون تحدى نبوت و کذابیت مدعى آن؛ پس اگر انسان یقین کند و براى او آشکار شود که در طاعت، با غنى و قادر و کریم و... رفاقت کرده و در معصیت با عاجزتر و محتاجتر از خود، طبعا هیچ ‏گاه به معصیت تمایل پیدا نمی‌‏کند و از قصر شاهى و از کنار هر گونه ناز و نعمت و آبادى و آسایش به کاروانسراى خرابه و ویرانه نمی‌رود و با صاحب آن رفیق و همنشین نمی‌‏شود، در حالى که خود آن صاحبخانه هم راضى نیست که رفیق او و با او باشیم، و از هر چیز محروم گردیم.

بنابراین براى تسهیل طاعت و اجتناب از معصیت راهى جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که طاعت، نزدیکى به تمام نعمت‏ها و خوشى‏ها و دارایى‏ها و عزتها و... است، و معصیت، عبارت است از محرومیت و ناخوشى و ندارى و ذلت و...

اصلاح حکومت

اصلاح حکومت، بدون اصلاح افراد جامعه سودمند نیست و همچنین بر عکس؛ زیرا اگر افراد اصلاح شوند و حکومت بد و غیرصالح باشد، آنها فقط در باطن خوبند هر چند اظهار نمی‌کنند؛ و اگر حکومت هم مصلح باشد، افراد صالح واقعى که در ظاهر و باطن صالحند، آزاد و راحت خواهند بود؛ اما اگر افراد جامعه در باطن اصلاح نشده باشند و فقط ظاهرسازى کرده و صالح نما باشند و تنها حکومت صالح واقعى باشد، تا وقتى که حکومت ناظر اعمال آنان باشد، اظهار صلاح می‌کنند؛ ولى همین که دولت از طرفى گرفتار درگیرى شد و یا توجه او به جاى دیگر مشغول شد، همین افراد صالح نما از گرفتارى دولت سوءاستفاده کرده و افساد و خراب کارى می‌کنند و به نظام و حکومت صالح ضربه می‌زنند و یا کم کارى و کارشکنى می‌نمایند و... 

 

موفق باشید ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد