رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

مساجد را رها نکنیم ...

سخن گفتن پیرامون نقش مسجد در امر تعلیم و تربیت و به ویژه تعلیم و تربیت دینى و اسلامى و یا ارزشى و اخلاقى مستلزم توجه به چند نکته اساسى است که به مختصر بیان میکنیم ...

۱-توجه دقیق به نقش مسجد در تعلیم و تربیت ابتدا مستلزم مطالعه کارکرد تاریخى و یا نگاه تاریخى به نقش مسجد در تعلیم و تربیت و آموزش است. در این مطالعه آنچه می تواند مورد نظر باشد، بررسى پیشینه عملکرد مسجد به عنوان یک نهاد در کنار دیگر مکانها جهت بهبود و پیشرفت امر تعلیم و تربیت می پردازیم و همچنین کمکى را که مسجد به تعلیم و تربیت، هم از حیث روشهاى مورد استفاده در آن و هم از حیث ویژگی هاى آموزشی در مسجد، مورد توجه قرار می دهیم.  

2- صحبت پیرامون مسجد و تعلیم و تربیت در واقع صحبت پیرامون نقش یک مکان در امر تعلیم و تربیت است. مکان مند بودن (مکانى بودن) تعلیم و تربیت مذهبى یا اسلامى نیز امری است که می بایست به آن توجه گردد. 

 

 آنچه در این قسمت مهم است، بحث پیرامون ماهیت و نقش ماهوى مکانها در امر آموزش، تعریف مکان، مؤلفه هاى مکان و اثراتى که نوع مکان یا مؤلفه هاى ویژه مکانهاى خاص بر امر آموزش (از حیث برانگیختن توقعات و انتظارات خاص در مورد آموزش و تعلیم و تربیت) دارند، می باشد.  

 

مسجد نیز از این منظر مورد توجه قرار می گیرد. در این قسمت از بحث روشن می نماییم که با عنایت به ویژگی های مکانى و ماهوى مسجد چه توقعات خاصى از آن می رود.  

3- وقتى که می خواهیم اثرپذیرى فرایند آموزش و تعلیم و تربیت را از نوع، موقعیت و مؤلفه هاى مکانى مورد توجه قرار دهیم، خود به خود این سؤال پیش می آید که (حال که ما قابل به مکانى بودن تعلیم و تربیت هستیم) آیا تعلیم و تربیت دینى یا اسلامی امکان دارد یا خیر؟ چرا که اثبات امکان تعلیم و تربیت اسلامى و مذهبى مقدمه ای براى اثبات مکان مند بودن تعلیم و تربیت مذهبى است. 

 

 4- در بخش چهارم با عنایت به نتایج حاصله از بحث پیرامون مورد سه گانه فوق الذکر، به ارائه راهکارهایى جهت تصمیم گیرى پیرامون بهره گیرى هر چه بهتر و مطلوبتر از مسجد در امر تعلیم و تربیت اشاره می نماییم. به هر حال پیدا کردن راهکارهاى مناسب جهت بهبود نقش مسجد در تعلیم و تربیت مستلزم توجه به چند نکته اساسى است:

اولاً: بررسى نماییم که کارکرد مسجد در امر تعلیم و تربیت تاکنون چگونه بوده است.

ثانیاً: اثرپذیرى تعلیم و تربیت دینى از موقعیت مکانى مسجد چگونه است.

ثالثاً: اثبات مکانى بودن تعلیم و تربیت (اثرپذیرى تعلیم و تربیت از مکان مسجد) مستلزم اثبات امکان تعلیم و تربیت مذهبى است.  

پیشینه عملکرد مسجد

گسترش اسلام بزرگترین نقش و تأثیر را در پیشرفت و تحول علمى و آموزشى در جامعه عرب داراست. چرا که اسلام مردم را به کسب دانش و فضیلت دعوت نمود و در این زمینه آیات فراوانى نیز بر پیامبر گرامى اسلام نازل شده است. تا مقام اندیشمندان، اندیشیدن، علم و فضیلت را پاس بدارد. 

 

 یکى از دلایل مهم بعثت پیامبر گرامى اسلام نیز تحقق مهم فوق بوده است. ربنا وابعث فیهم رسولاً منهم یتلو علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة و .. . پروردگارا فرزندان ما را چنان شایسته گردان که از میان ایشان پیامبرى بر ایشان برگزینى که آیات تو را بر آنان خواند و دانش کتاب و حکمت آموزد و...  

 

 تعلیم و تربیت در مجموع از مسایل واجب و ضرورى و اساسى جوامع انسانى و اسلامی شناخته شده است و آیین مقدس اسلام نیز به عنوان نظامى هدایتگر در تمام زندگى آدمی شناخته شده است و به همین خاطر تعلیم و تربیت در این نظام امرى واجب و ضرورى تلقی شده است.  

 

«اندیشه آموزش در اسلام براى دعوت در رساندن پیام بر امور دیگر مقدم گردیده است. این اندیشه از همین مقطع با مسأله و عفا و ارشاد دینى در آمیخت و به صورتى درآمد که ما می توانیم مسایل تعلیماتى سده اول هجرى را نوعى از مواعظ دینى و تذکارهاى روحى در نظر گیریم که هدفش آگاه ساختن مردم به احکام دین و بیان حلال و حرام و ایجاد بینش در بین مردم به احوال دنیا و آخرت و واجبات بوده است.  

 

بنابراین شگفت آور نیست که آموزش اسلامى نخستین مرحله پیدایش فعالیت خود را از مسجد به عنوان یک پایگاه تعلیماتى آغاز کرد و... چندان نپایید که مسجد به منزله پایگاه اساسى تعلیم در جامعه اسلامى درآمد، نخستین هسته دانشگاه اسلامى براین اساس شکل گرفت».  

 

 پس از رحلت پیامبر گرامى اسلام نیز پیروان و اصحاب او از سنت او پیروى کرده و امر تعلیم و تربیت و آموزش را ادامه دادند. آنها در مسجد النبى گرد هم آمده و به آموزش دینی، اجتماعى می پرداختند، و این امر تا پایان سده اول هجرى ادامه یافت و مسجد نیز به تبع آن به منزله مکانى براى ارشاد و انجام واجبات دینى مثل نماز خواندن و توجه به مسایل و نیازهاى مردمى و اجتماعى شناخته شده بود.  

 

در نیمه دوم قرن هجری مسجد در حکم دانشگاهى وظیفه حراست از علوم عربى و خدمت به فرهنگ اسلامى را بر عهده گرفت و طلاب علوم دینى و اسلامى به فراگیرى فنون دانش در این مراکز دینى و علمی پرداختند. 

 

 فاصله زمانى آغاز سده دوم تا پایان سده سوم هجرى را نیز می توان از درخشانترین دوره هاى تعلیمات مسجدى یا به عبارت دیگر عصر فعالیت آموزشى دانشگاههای عمومى داشت. چرا که دست آوردهاى مسلمانان در مسایل مختلف علمى و ترقیات فکرى در این دوره از تاریخ اسلام و نیز آن قسمت از پیشرفتهاى اقتصادی، اجتماعى که پس از استیلاى عباسیان به وجود آمد موجب تأثیر قابل ملاحظه اى در ایجاد هوشیارى و جنبش علمى در مساجد گردید. 

 

 توجه به اجتماعات و تشکیل جلسات علمى در مساجد بزرگ و مشهور آن زمان که بوسیله دست اندکاران تعلیم و تربیت در آن مراکز صورت می گرفت، همه دال بر بارورى فکرى و علمى قابل ملاحظه در آن دوره از تاریخ اسلام است. «در شهر مدینه علاوه بر مسجد النبی، نه مسجد دیگر نیز بود که همه آنها با اذان بلال اقامه نماز می شد... مسجد نبوى در شهر مدینه اولین پایگاه علمى یا دارالعلم اسلامى به شمار می رفت... مسجد الحرام نیز پس از فتح مکه به سال هشتم هجرت در زمینه اهداف و اغراض اسلامی مورد استفاده قرار گرفت. 

 

 فعالیتهاى آموزشى در این مسجد بزرگ اسلامى از آن زمان تا به امروز همچنان ادامه دارد. .... مساجد دیگرى چون مسجد جامع بصره، مسجد جامع کوفه، مسجد جامع فسطاط، مسجد الاقصی، جامع اموى دمشق، جامع زیتونیه، جامع قیروان و... از جمله مساجدى هستند که در بلاد اسلامى در امر تعلیم و تربیت فعال هستند». 

  

 تأکید بر واجب و فریضه بودن طلب علم « طلب العلم فریضه على کل مسلم و مسلمه » و تأکیدى که به آموزش دیگر مسلمانان (بندگان خدا) توسط علماى اسلام شده است. « زکاة العلم ان یعلمه عبادلله » 

 

 و این تأکید که « الحکمة ضالة المؤمن، فاطلبوها » [5] همه دال بر ضرورت وجود مکانی به نام مسجد براى امور فوق می باشد. بر این اساس می توان به این نکته نیز اشاره نمود که اسلام ضمن تأکید بر اصل آموزش و تعلیم و تربیت، به آموزش خاص و ویژه اى که با آموزشهاى متعارف موجود در جامعه اعراب متمایز بود، توجه و اشاره داشت. به عبارت دیگر مسجد مکانى براى آموزش آنچه که اسلام می پسندید: «آموزش در مسجد با آنچه که به صورت اجتماعات در میان اعراب حاکم بود، تفاوت داشت. 

 

 اعراب درروزگار جاهلى خویش با اجتماعاتى که هدف آن فراگیرى دانش بود، آشنایى نداشتند و آگاهى آنان از پدیده های فکرى و کوشش در این زمینه به اجتماع در بازارهاى موسمى و ادبى محدود بود، آن هم براى فخرفروشی، استماع شعر، ایراد سخنان فصیح و قصاید دل انگیز.... [6]   پیامبر گرامى اسلام (ص) نیز در توصیه به اباذر و در بیان ویژه بدون آموزش در مساجد می فرماید: «.... یا اباذر کل جلوس فى المسجد لغو الا ثلاثه: قراه مصل او ذاکرو الله تعالى او سایل من علم » 

 

 اى اباذر هرگونه توقفى در مسجد لغو و بیهوده است مگر براى سه گروه: کسى که پس از نماز به تلاوت قرآن می پردازد آنکه سرگرم ذکر و یاد خدمت و کسى که به مباحثه علمى مشغول است. 

 

 به هر حال مسجد به عنوان مکانى جهت اشاعه فرهنگ غنى اسلامى و تعلیم و تربیت مکانى تلقى می شد که آموزشهاى خاص و ویژه در آن ارائه می شده است.  

 

خاص از آن جهت که ماهیت آنچه که در مساجد آموزش داده می شد، هم به لحاظ عقلانى و ماهوى و هم به لحاظ مشروعیت و مقبولیت متفاوت از آن چیزى بود که خارج از مسجد آموزش داده می شد. علاوه بر سواد آموزى در مسجد، آموزشهاى دیگر نیز در مساجد عرضه می شد. یکى از این آموزشها، آموزش علوم دینى و آموزش قرآن و احادیث بوده است. 

 

 «اولین کتابى که اندیشه مسلمین را به خود جلب کرد و مسلمین در پى تحصیل آن بودند، قرآن بود و بعد از آن احادیث بوده است». 

 

 علوم غیر دینى در مساجد آموزش داده می شد از جمله عمومى چون شیمی، تاریخ و... «پیامبر شبها تا دیر وقت پیرامون تاریخ بنى اسرائیل براى ما سخن می گفت و...»  

 

 در زمینه علوم دیگر نیز همچون پزشکى آموزشهایى در مساجد انجام می گرفت. «در زمینه تحصیل پزشکى هم گفته اند که عبداللطیف بغدادى در الازهر روزها تدریس می کرد و در نیم روز پزشکى می گفت». 

 

 علاوه بر موضوعاتى که به طور خاص و ویژه در مساجد آموزش داده می شد (آموزشهایى که از اختصاصات مساجد به شمار می رفتند) مساجد به لحاظ روشهایى که براى آموزش مورد استفاده قرار می دادند نیز از ویژگى و اختصاصاتى برخوردار بودند. ما در این قسمت به اختصار به روشهایى که در مساجد مورد استفاده قرار می گرفتند و همچنان نیز مورد استفاده اند اشاره می نمائیم.  

خطابه و موعظه :

روش سخنرانى یا خطابه از قدیم الایام حتى قبل از اسلام نیز به عنوان یکى از فنون و توانمندی هاى افراد به شمار می رفت و حتى در بسیارى حالات شرط ارتقاء اجتماعى و سیاسى شناخته می شد. این روش نیز در ظهور اسلام و نشر و گسترش آن نقش بسیارى ایفا کرده است. 

 

 و بعد از ظهور اسلام و براى نشر تعالیم الهى و دینى بسیار مورد توجه بوده است. پیامبر گرامى اسلامى نیز براى اندرز مردم و براى موعظه آنها به مسجد می رفت و از روش خطابه و موعظه مردم را پند و آگاهى می داد.  

پرسش و پاسخ :

پرسش و پاسخ نیز روشى خاص براى نشر تعالیم اسلامى در مسجد به شمار می رفت. «... پیامبر اسلام در جلسه مسلمانان حاضر می شد و آیاتى را که شبانگاه بر وى نازل می شد، برای مردم تلاوت می کرد و تا طلوع آفتاب با آنان به بحث و گفتگو و پرسش و پاسخ می پرداخت».  

 

 به هر حال مساجد از آغاز شکل گیرى به صورت مراکزى براى آموزش دینى عمل کرده اند و این آموزش هم نقش تعلیمى (آموزشی) داشت و هم نقش تربیتى (پرورش شخصیت اخلاقى و اجتماعی و....) این آموزشها صرف نظر از محتوا و شکل و روشى که به خود اختصاص داده بودند، زمینه ایجاد نوعى هویت را در مسلمانان فراهم می کردند. و به همین دلیل مسجد به لحاظ جامعه شناختی، سیاسی، نظامی، فرهنگى و دینى به عنوان نهادى بسیار مهم در خدمت بهبود شرایط مسلمین عمل کرده است. چنانچه در مقدمه نیز متذکر شده ایم بعد از ذکر پیشینه کارکرد مساجد از صدر اسلام تاکنون (البته به انحصار) می خواهیم ماهیت آموزش در مساجد و یا ماهیت کارکرد و نقش مساجد در امر تعلیم و تربیت را به اعتبار نوع، ماهیت و مؤلفه هاى خاص مکانى مساجد مورد بررسى قرار دهیم، که در ادامه به آن می پردازیم. 

 

مکان (نقشها، هویت و مؤلفه هاى آن ):

در این قسمت با عنایت به تذکرى که در مقدمه داده ایم، پیرامون نقش مسجد به عنوان یک مکان در امر تعلیم و تربیت صحبت خواهم رد و در این راستا و قبل از ورود به نتیجه گیری جهت تبیین نقش مکانى مسجد در امر تعلیم و تربیت کلان، لازم می دانم نکات مهم و اساسى مربوط به ماهیت، نوع، ویژگی ها و مؤلفه هاى یک مکان را به طور کلى مطرح نمایم و پس از طرح مسایل فوق، به ویژگیهاى مسجد در امر تعلیم و تربیت و توقعات خاصى که از آن می رود، اشاره می نمایم.  

 

جامعه شناسان و روانشناسان براى مکان ویژگی ها، شاخصه ها و مؤلفه هایى را قایل هستند که آن مکان را از دیگر مکانها متمایز می سازد. 

 

 به دیگر معنى هر مکانى به اعتبار نوع، ماهیت، مؤلفه ها و فعالیتهایى که در آن انجام می گیرد، از دیگر مکانها تمییز داده می شود و بر همین اساس توقعات مربوط به آن مکان نیز نسبت به دیگر مکانها متمایز جلوه می کند. 

 

 یک مکان مرکزى است براى کنش و واکنش و ابراز ظهور انگیزه هاى مختلف و موقعیتى است که ما در آن و به واسطه آن معنایى را براى خود پیدا می کنیم به لحاظ جامعه شناختى مکانها در معنى بخش و هویت بخشى به آدمیان مؤثرند به دیگر عبارت یکى از کارکردهاى مکانها یعنى بخشى به زندگی و تجارت آدمى است. «.... یک مکان مرکز کنش و انگیزه است کانونى است که ما حوادث معنی دار وجود خود را در آن تجربه می کنیم.  

 

در واقع رخدادها و کنشها تنها در زمینه مکانهاى خاص با اهمیت هستند متأثر از هویت این مکانها هستند هر چند به نوبه خود نیز بر آن تأثیر می گذارند مکانها در ساختارهاى انگیزش، آگاهى و تجارب انسان ادغام می شوند». 

 

 به نظر من این مکانها هستند که رخدادها و کنشهاى آدمیان را با معنى می سازند و اگر براى مکانها اهمیت را قایل نشویم، در واقع یکى از زمینه های مشروعیت بخشى به کنشهاى آدمیان را نادیده گرفته ایم. این به این معنى است که انسانها به خاطر قرار نگرفتن در بعضى موقعیتها از بعضى واکنشهاى سازنده و مؤثر بر زندگى خود محروم می مانند.  

 

بنابراین وجود مکان یعنى وجود و ظهور واکنشى خاص در افراد به این اعتبار ما براى مسجد به عنوان یک مکان خاص نیز می توانیم این فایده را قائل شویم که با حضور در مسجد بسیارى از واکنشها و رفتارهاى مطلوب می تواند متجلى شود. پس فایده مسجد به عنوان یک مکان در اصل ظهور یک واکنش و رفتار است نه در کیفیت آن لزوماً. بنابراین در تعلیم و تربیت اسلامى به طور کامل ما به بعضی واکنشها و رفتارها در دانش آموزان نیاز داریم که نمی توانند تنها در مدارس رخ بدهند بلکه در مساجد است که به اعتبار ماهیت و جوهر مکانى آنها، آن رفتارها (چه در حیطه عمل و چه حیطه فکر) ظاهر می شوند. 

 

 بنابراین نقش مسجد نقش تکمیلى و ایجادى در بعد ایجاد و تقویت  رفتارهاى مطلوب است، نه صرفاً نقش تثبیت رفتارهایى که در مدرسه رخ می دهند.  

رلف (خ ذ ر ت) در بیان جوهر و معناى اصلى مکان می گوید: «جوهر و معناى اصلى مکان از کارکردهایى که مکانها اعمال می کنند، از اجتماعى که آنرا اشغال می کند، و از تجارب مصنوعى و پیش پا افتاده بدست نمی آیند. خود مکان در هدفدارى ناخودآگاهانه ای نهفته است که مکانها را به مثابه مراکز بنیادى تجارب و آگاهى انسانى تعریف می کند. براى هر کس پیوند و آگاهى عمیق نسبت به مکانهایى که در آن تولد یافته و رشد کرده است. یا هم اکنون در حال زندگى کردن است، وجود دارد. این پیوند منبع اصلى هویت و امنیت فردى و فرهنگى است. 

 

 به به زعم گابریل مارسل، یک فرد جدا از مکان نیست و او همان مکان است». [14]   به هر حال به زغم رلف آنچه مهم است کارکرد، وظایف و فعالیتهایى که در یک مکان انجام می گیرد، نیست بلکه اصل وجود خود مکان است. 

 

 مکانى که افراد در آن متولد شده اند با آن روبرو می شوند و زندگى می کنند. هویت فردى با هویت مکانى مورد نظر پیوند می خورد. افراد خود را در کنار مکانهاى خاص حس می کنند هرگاه بخواهند از هویت خود سخن بگویند، ناخودآگاه از تجاربى صحبت می کنند که در یک مکان رخ داده است. بنابراین اصل وجود مکان نیز در کنار فعالیتهاى موجود در آن مهم می نمایاند. در زمینه تعلیم و تربیت اسلامى نیز صرف نظر از کارکردهاى تکمیلى و تثبیتى مساجد، اصل حضور و وجود فیزیکى و کالبدى به مکانى به نام مسجد مهم می نمایاند. مسجد در این زمینه و معنی در هویت بخشى به فرد و معنا بخشى به تجارب او مؤثر است. 

 

 از دیگر ویژگی هایى که براى مکان مسجد می توانیم در نظر بگیریم این است که مسجد به عنوان یک مکان از دو جلوه و ناحیه متفاوت برخوردار است. به عبارت دیگر دو گونه رفتار می تواند در این مکان ویژه متجلى شود که در امر تعلیم و تربیت و جهت دهى رفتارهاى فردى و جمعی افراد بسیار مؤثر است.  

 

ناحیه جلویى و ظاهرى مسجد که در آن رفتارها و اعمال و روابط پسندیده دینى و مذهبى و مقبول شرع و دین رخ می نماید و ناحیه عقبى و یا پنهان که طى آن رفتارهاى شخصی، غیر جمعى و کنترلى رخ می دهد، هنگامى که انسانها به صورت جمع در حال برگزارى مناسک و انجام فرایض هستند، رفتارهاى جمعى و مقبول و عمومى ظاهر می شود و هنگامى که انسانها به صورت غیر جمعى و به صورت فردى در مسجد ظاهر می شوند خود به خود به محاسبه کنترل و بررسى رفتارهاى مشخصى و فردى می پردازند.  

 

ویژگى مسجد به عنوان یک مکان در مقابل دیگر مکانها این است که مسجد ماهیتاً علاوه بر اینکه محلی براى تجمع و همبستگى جمعى است و انسانها با حضور جمعى در آن به همبستگى رفتارهای جمعى می اندیشند، همچنین ماهیتاً و به طور مکانى و موقعیتى و با عنایت به نگاه خاص فردى که در آن مکان حاضر می شود به آن مکان، خود به خود فرد را به درون خود ارجاع داد و آنچه را که در جمع از طرح آن پرهیز می کرد، در حالت انفرادى به طرح آن می پردازد و این طرح موضوعات و مسایل رفتارى و فکرى فردى بیشتر حالت اصلاح کنندگى و ترمیمى و کنترلى دارد. بر این اساس می توانیم بپذیریم که هم حضور جمعى در مسجد می تواند رفتارهاى مطلوب جمعى را در ما برانگیزاند و هم حضور فردى می تواند چنین تأثیرى را به جاى بگذارد.  

 

در حالى که دیگر مکانها ممکن است یکى از این حالات تأثیرى را به جاى بگذارند. حضور در مکان مدرسه، ماهیتاً و با لحاظ موقعیتى که دارد، حضور جمعی است و اثرات احتمالى تنها با  حضور جمعى معنادار می شود در حالى که مدرسه جایی نیست که افراد بخواهند به طور انفرادى در آنجا حاضر شوند و به فعالیت بپردازند.  

 

بر همین اساس از اختصاصات مساجد در مقابل مدارس این است که مدارس بیشتر به رفتارهای جمعى توجه دارد در حالى که در مساجد امکان بروز رفتارهاى جمعى (موقع حضور در جمع) و فردى (حضور انفرادی) وجود دارد.  

کافمن (kafman) در این رابطه می گوید: «مکانها داراى ناحیه جلو و عقب هستند نواحی جلو (foront region) براى نمایش و تظاهر عمومى به کار می آید و ناحیه عقب (back region) براى دسترسى عمومى نیست. ناحیه جلو جایی است که اجرا محقق می شود. جایى که قواعد رفتارى مقبول و درست و روابط رسمى برقرار است. 

 

 مردم تا آنجا پیش می روند که مطمئن شوند کنشهاى آنها با استانداردهاى مورد قبول اجتماعى سازگار است. برعکس نواحى عقب جایى است که مرزبندی هاى رسمى به طور موقت کنار می روند و خود اظهارى یا (self- expressive) بدون ملاحظه هنجارهاى مسلط بر رفتار جمعى اعمال می شود». [15] به هر حال براى مساجد نیز به عنوان یک مکان می توانیم نقش دوگانه اى را قائل شویم و نقش اول کمک به اصلاح و انجام رفتارهاى جمعى افراد است که در اینجا مشترک با مدرسه است. 

 

 چرا که افرادى که در مساجد گرد هم می آیند، از طریق دین و آیین ها و مناسک جمعى به هم متصل می شوند. چرا که عقاید مذهبى درونی اند و نیاز به آیین ها و شرکت در مناسک را ایجاد می کنند. افراد با مشارکت در این مراسم و انجام این فعالیتها هویت جمعى خود را سامان می دهند. «...افراد با شرکت در مناسک جمعى عقاید مذهبى خود را درونى شده می یابند و در این مراسم و حضور حس همبستگى گروهى تثبیت و ارتقاء می یابد».  

 

[16] البته نکته مهم این است که ما دین و مذهب را به ماهیت روابط و نهادهاى اجتماعی مربوط بدانیم. در این صورت کارکرد اصلى دین تنظیم نیازها و کنشهاى انسانى از طریق اعتماد به امر مقدس و اتصال افراد از طریق آیین ها و مناسک جمعى به گروه است. 

 

 به هر حال مسجد می تواند به ایجاد و تقویت رفتارهاى مقبول کمک نماید. رفتارهایى که ممکن است انجام آن در مدارس معمول باشد، در مسجد ممکن است پسندیده نباشد. بنابراین کارکرد مهم مساجد، ایجاد تمایز بین رفتارهایى است که در مدارس رخ می دهند با رفتارهایى که در مساجد قابل قبولند. به عبارت دیگر براى ظهور و تجلى بعضى رفتارها لاجرم به موقعیتى مکانى به نام مسجد نیاز است. 

 

 از دیگر ویژگیهاى مکان این است که مکانها احساس تعلق و احساس درونى بودن انسانها را به خود جلب می کنند. مکانها به انسانها حص تعلق خاصى نسبت به خود می دهند و این حص تعلق خود به خود منجر به بروز رفتارها و واکنشهاى خاص می شود که می توان در امر تعلیم و تربیت و به خصوص تعلیم و تربیت دینى و اسلامى (با عنایت به وجود مکانى به نام مسجد) از آنها بهره برد.  

پیتر برگر (peter berger) در این ارتباط می نویسد: «...می توان به سه سطح از احساس تعلق و درونى بودن انسانها به مکان را برشمرد:

1- رفتارى (behavioural) درونى بودن رفتارى به حضور فیزیکى در یک مکان مربوط است.

2- عاطفی (emotive) درونى بودن عاطفى متضمن مشارکت عاطفى و احساس تعلق نسبت به آن مکان است.

3- شناختى (cognitive) درونى بودن وجودی- شناختى به تعهد ناخودآگاه و کامل یک فرد به مکان مربوط می شود». 

البته این نگاه از درون به مکان است. برعکس در نگاه از بیرون به مکانها، مکانها در بهترین حالت زمینه فعالیتهاى بدون احساس اند و تنها به وسیله صفات حضورشان قابل تفکیک هستند. بنابراین مکانها هم موجبات تعلق رفتارى افراد را فراهم می کنند.  

 

یعنى افراد به واسطه حضور فیزیکى و مستمر در آن مکانها کم کم نسبت به انجام رفتاری خاص و سپس حضور در مراکز خاص احساس تعلق می کنند. مساجد نیز می توانند (باید) این حس را به افراد منتقل نمایند که افراد براى انجام بعضى رفتارها و اعمال به حضور در مساجد راغب شوند. درونى بودن عاطفى نیز چنانچه گفته شد، تضمین مشارکت عاطفى و احساس تعلق به آن مکان است. 

 

 اینکه مسجد مکانى براى ابراز احساسات و عواطف درست باشد خود موجب احساس تعلق عاطفى در افراد می شود. چنانچه سینما به عنوان یک مکان احساس تعلق عاطفى افراد را به خود جلب می کند، مسجد نیز می بایست اینگونه باشند.  

 

تعلق شناختى نیز چنانچه گفته شد، یعنى درونى شدن شناخت فرد از وجود خودش. هرگاه فردى وارد مکان خاصى شود، به طور ناخودآگاه شناخت از خود را با ویژگیهاى آن مکان پیوند می زند. آنگونه که مکان را می بیند، خود را می بیند. 

 

 این نکته قابل توجه است که از وظایف مکانهاى تربیتى و آموزشى از جمله مدارس، کمک به رشد و هدایت رفتاری، عاطفى و شناختى افراد است. همانگونه که مدارس می توانند به لحاظ رفتاری، عاطفى و شناختى احساس تعلق افراد را به خود پدید آورند، مساجد نیز می توانند هم در تکمیل این رفتارها، عواطف و شناختها (در کنار مدارس) مؤثر باشند و هم در جهت تقویت رفتاری، عاطفى و شناختى افراد مؤثر باشند. 

 

 تأکید بر این نکته نیز لازم است که هویت هر مکانى به هر حال به سه عنصر مهم بستگى دارد. «1- استقرارگاه فیزیکى مکان، که همان مؤلفه فیزیکى آن است و آن چیزى است که ساخته دست بشر است. 2- فعالیتهاى مکان، که می توانند فعالیتهاى اجتماعی، فردی، طلاق، دینی، مخرب و .... باشند. 3- معنای مکان، که خصلت انگیزه ها انسانی اند و می توانند تغییر یابند». 

 

 اینکه موقعیت فیزیکى مکانها از جمله مساجد چگونه باشد و چگونه ساخته شده باشند، حتى نماى ظاهرى و معمارى آن، اندازه و ابعاد آن، قدمت و اصالت آن و... می توانند نقش مؤثرى در شکل گیرى رفتار خاص در افراد و احساس تعلق افراد به آن داشته باشد. 

 

 انسانها به لحاظ زیبایى شناسى به جلوه هاى خاص که حاوى معانى خاص اند و ریشه در سمبلها، نمادها، فرهنگ و تمدن و آداب و رسوم قومى که در آن زندگى می کنند، دارند، تعلق خاصى نشان می دهند. گاهى صداى یک ناقوس یا گلدسته هایى که بر آن اذان گفته می شود، حس خاصى را در فرد بر می انگیزاند که به لحاظ کالبدشناسى و معمارى می توان به اثرات مثبت آن توجه خاصى نمود. از اختصاصات مساجد به عنوان یک مکان انجام فعالیتهاى خاص در این مکان است. چنانچه در پیشینه مسجد گفته شده مساجد فعالیتهای ویژه اى را می طلبند که بعضاً در دیگر مراکز و مکانها همچون مدارس جاى طرح و انجام آنها نیست. 

 

 بنابراین مدارس باید براى آن دسته از فعالیتهایى که در خور مسجد است، موقعیتى خاص را فراهم نمایند تا فعالیتهاى مورد نظر در آن موقعیت انجام پذیرند. این موقعیت همان مسجد است. به عبارت دیگر براى مساجد باید فعالیتهاى انحصارى در نظر گرفت. 

 

 فعالیتهایى که در انحصار مساجد باشند. بر همین اساس می توانیم بگوییم که تجربیاتى که در مساجد رخ می دهند، معناى ویژه و خاصى را دارند که دیگر مکانها آن معانى را ندارند. چرا که بعضى از فعالیتها منحصراً در مساجد انجام می گیرند، ما باید از بعضى فعالیتهاى تربیتی- آموزشى را به مساجد (با همان ویژگی هاى محلی- کالبدی) بکشانیم. 

 

 نه اینکه صرفاً موقعیتى را به نام نمازخانه در مدارس ایجاد کنیم. لاکرمن (lukermann) به شش مؤلفه اصلى مکانها اشاره دارد که در تبیین جایگاه خاص مسجد نیز می تواند منظور ما را روشن تر نماید. «.... براى مکان می توان شش مؤلفه اصلی را در نظر گرفت:  

1- مفهوم موقعیت نسبى (location) مکانها با سایر اشیاء و مکانها مرتبط اند. موقعیت را باید بر اساس ویژگیها درونى استقرارگاه و پیوند بیرونى آن با سایر موقعیتها توصیف کرد. مکانها برخوردار از یک گسترش فضایى و یک عنصر درونى و بیرونی اند.  

2- مکانها ترکیبى از عناصر طبیعى و فرهنگی اند. هر مکانى نظم و منظر خود را داراست که آن را از مکان دیگر متمایز می سازد. این بدان معناست که هر مکانى وجود خاص خود را داراست. مکان تنها ناظر بر جایى خاص نیست. مکان عبارتست از موقعیت به اضافه محتوایى که در آن جا گرفته است.  

3- اگرچه هر مکانى منحصر به فرد است اما توسط نظامى از تعاملهاى فضایى به یکدیگر مربوط می شوند . 

 

4- مکانها، استقرار می یابند (localized) و جزیى از نواحی وسیعتر هستند.  

5- مکانها در حال ظهور و شدن اند با تغییرات فرهنگى و تاریخى عناصر نو اضافه و عناصر قدیمى محو می شوند. مکانها واجد مؤلفه تاریخی اند.  

6- مکانها داراى معنا بوده و به وسیله عقاید انسانى تشخیص می یابند».  

 

اینکه مکانها را برخوردار از یک گستره فضایى بیرونى و یک عنصر درونى بدانیم، و به ارتباط بین مکانها با هم اشاره می نمایم، به این معنى است که مسجد نیز به عنوان یک مکان لاجرم از عنصر درونى (مختص به خود) و از فضایى بیرونى برخوردار است. 

 

 یعنى هم مختصات مربوط به خود را دارد و هم ارتباط با دیگر عناصر بیرونى و دیگر مکانها دارد، که خود دال بر نقش مسجد در ارتباط با دیگر مکانها از جمله مسجد است و گفته شده که مکانها ناظر بر جایى خاص نیست بلکه عبارت است از موقعیت به علاوه محتوایی که در آن جا گرفته است و می توانیم براى مساجد نیز محتوایى را در نظر گیریم. 

 

 به عبارت دیگر کمک مسجد به تعلیم و تربیت کمک محتوایى می تواند باشد نه صرفاً در اختیار گذاشتن جا یا فضاى کالبدى براى مدارس و یا انجام بعضى فعالیتهاى لازم برای مدارس. اینکه مکانها در حال ظهور و شدن اند و با تغییرات فرهنگى و تاریخى عوض می شوند و عناصر قدیمى محو می شوند به این معنى است که مساجد نیز کارکرد تاریخى دارند و یا به عبارت دیگر کارکرد آنها جنبه تاریخى به خود می گیرند. 

 

 با بروز تحولات پیرامونی و با عنایت به تعامل مکانها با یکدیگر و از جمله تعامل مسجد با دیگر مکانها می توان انتظار داشت که با بروز تحولات نو در جامعه کارکرد مساجد نیز نو شود. با ایجاد تحول در ساختار ثابت و لایتغیر کارکرد مساجد و جهت دهى آن به سمت فعالیتها و محتوایى نو ظهور و متنوع می توان جایگاه مناسب ترى را براى مساجد در نظر گرفت. 

 

 تنوع فعالیتها و محتواى فعالیتهاى مساجد یعنى در نظر گرفتن فعالیتهاى اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، علمى و آموزش آن هم به صورت متحول و متنوع و متغیر. قبل از انقلاب اسلامى و پیروزى آن، مساجد با بروز تحولات و تغییرات در جامعه کارکرد متغیرى پیدا می کند و این خود دلیل ارتقاء جایگاه مساجد بوده است. 

 

 بنابراین نقش مسجد به عنوان یک مکان در امر تعلیم و تربیت به ویژه تعلیم و تربیت اسلامى را می توان از زوایاى مختلف مورد توجه قرار داد و آنچه که در این بررسى مهم است توجه به ماهیت، نوع، جوهر و کارکرد مکانها به خصوص مکان مسجد است.  

 

هر نقشى را که براى مسجد در ارتباط با تعلیم و تربیت و مدارس می خواهیم متصور شویم لاجرم به ماهیت، جوهر، کارکرد محتوایى مکان مسجد مربوط است. چرا که مکانها از هم متمایز هستند و این تمایز را باید ناشى از ماهیت و جوهر و کارکرد محتوایى آن مکانها داشت. می توانیم اذعان داریم که مساجد به عنوان یک مکان هم به لحاظ مؤلفه هاى خود (به عنوان موقعیت نسبی، ترکیب عناصر طبیعی و فرهنگی، منحصر به فرد بودن، در حال ظهور و شدن بودن و معنادارى ویژه تجربیات موجود در آن) و هم به لحاظ کنش و واکنشى که در آن انجام می گیرد، و هم به خاطر نقش هویت بخشى به افراد حاضر شود نه در آن مکان و همچنین ایجاد حس تعلق رفتاری، عاطفی و شناختى افراد نسبت به خود (مسجد) و هم بر اساس استقرارگاه فیزیکى و کالبدى خود، می توانند نقشهاى مفیدى را چه تکمیلى و چه تثبیتى در رابطه با مدارس و تعلیم و تربیت ایفاء نمایند. که ما در بخش پیشنهادها به تفکیک به آنها اشاره می کنیم.  

3- امکان تعلیم و تربیت دینى (اسلامی )

چنانچه در مقدمه متذکر شده ایم وقتى اثرپذیرى آموزش و تعلیم و تربیت را از نوع، ماهیت و مؤلفه هاى مکانى مورد بحث قرار دادیم و وقتى که مسجد را به عنوان یک مکانى برای تعلیم و تربیت آن هم تربیت اسلامى (که بخشى از رسالت مدارس نیز می باشد) در نظر می گیریم، می بایست خود به خود به این سؤال نیز پاسخ دهیم که آیا اساساً تعلیم و تربیتى که قرار است در مسجد انجام گیرد، که آن را تعلیم و تربیت مذهبى و اسلامى می نامیم، به لحاظ فلسفی، منطقى و عملى امکان پذیر است یا خیر؟ 

 

 به عبارت دیگر آیا امکان تعلیم وتربیت دینى و اسلامى از نوع امکان فلسفى است یا منطقى و یا عملی؟ پاسخ به این سؤال اساسى است که ما را جهت تعیین جایگاه و اهمیت و نقش مکانى مسجد در امر تعلیم و تربیت رهنمون می شود. چرا که اثبات امکان تعلیم و تربیت مذهبى و اسلامى مقدمه ای براى اثبات مکانمند بودند تعلیم و تربیت اسلامى است. در واقع تبیین جایگاه مسجد به عنوان مکانى در عرض دیگر مکانهاى آموزشى مستلزم تبیین اصل امکان تعلیم و تربیت اسلامى و نوع و ماهیت امکان فوق است. 

 

 چرا که بر اساس نتایجى که از بحث امکان تعلیم و تربیت به دست می آوریم می توانیم توقع و انتظار خاصى از مکانمندى تعلیم و تربیت اسلامى و نقش مسجد در امر فوق داشته باشیم. بنابراین لازم می دانیم در این قسمت از بحث به امکان تعلیم و تربیت مذهبى و دینى به طور کلى و با عنایت به تعلیم و تربیت اسلامى بپردازیم. 

 

 تعلیم و تربیت مذهبى و دینى معمولاً به فعالیتهایى اشاره دارد که موجبات پرورش ایمانى و دینى (falith nurturing) افراد را در یک اجتماع مؤمن و دیندار فراهم می کند. به خصوص فعالیتهایى که به وارد ساختن یا آشنا کردن (initation) کودکان و جوانان به هسته اصلى معرفت به ایمان و عقاید ایمانی، سنتها، اعمال دینی، توجه به مسائل اخلاقی، درک چگونگى ارتباط آن با دیگر سنتهای مذهبى و درک نحوه پاسخگویى آن به تعهدات قانونى و مدنی، کمک می نمایند. 

 

 تعلیم و تربیت مذهبى و دینى هم به عنوان ابراز ایمان (expression of faith) مورد توجه است و هم به عنوان وارد شدن در ایمان (initation into faith) هدف تعلیم و تربیت دینى کمک به تحقق رابطه انسان و درک ماهیت الهى خود است. اینکه از ایمان اسلامى صحبت می کنیم یعنى از رابطه انسان خاص با ماهیت و هویت الهى که او به واسطه دین و مذهب احساس می کند، سخن می گوییم، و بر همین اساس نظام هاى تربیتی مختلف دنیا می توانند الگوى خاصى را براى تعلیم و تربیت دینى خود تدوین نمایند. 

 

 یکى از وظایف اولیه تعلیم و تربیت دینى و مذهبى صرفاً پرورش پیروان مذهبى نیست، بلکه کمک به دانش آموزان است تا آنها بتوانند سؤالاتى را درباره ماهیت خود، هویت خود، ارزشهاى زندگی، تعهدات خود، طرح نمایند و پاسخ دهند. 

 

 ارزش مطالعه مذهب از نقطه نظر تربیتى همان ایجاد بصیرت و بینشى است که مذهب در زندگى آدمى فراهم می کند. که همان ایجاد معنى (meaning- making) در زندگى افراد است. این بینشها و بصیرتها البته قابل انتقال به زندگى دیگر دانش آموزان نیز می باشد، آن هم در مواردى که دانش آموزان بخواهند پیرامون معنى و هویت زندگى خود تحقیق کنند و بخواهند هوشیاری انتقادى خود را بهبود بخشند، خودآگاه (self- awareness) خودشناس(self- knowledge) شوند و بخواهند مهارتهاى ضرورى براى تغییر مسائل و تجربه های شخصی، اجتماعی، اخلاقى و مذهبى و روحى را به دست آورند. 

 

 به طور خاص این بینشها می توانند به ایجاد حساسیت در دانش آموزان نسبت به اهمیت عقایدى که آن را دارا هستند و همچنین ایجاد تعهد در آنها نسبت به تعیین شکل زندگى خویش کمک نماید». 

 

 برقراری ارتباط بین تعلیم و تربیت و مذهب (مدرسه و مسجد) به هر شکلى که باشد، خود مسأله ای است که امروزه در نظامهاى تربیتى عمومى یا دولتى مورد توجه قرار می گیرد.  

 

سؤال اساسى این است که چگونه می توانیم مذهب را در فرایند تربیتى ممکن سازیم و مطالعه نماییم و با تعلیم و تربیت مذهبى و اسلامى را در مدارس تحقق بخشیم، در حالى که ممکن است مفروضات ارزش شناختى دین و مذهب با مفروضات ارزش شناختى موجود در مدارس ناهمخوان باشند؟ و یا اینکه مفروضات معرفت شناختى حاکم بر مدارس با مفروضات معرفت شناختى حاکم بر مساجد یکى نباشند؟ و یا اینکه یک فرایند تربیتى غیر معنوى که اساساً در مدارس حاکم است چگونه می تواند اهداف مذهبى یا تعلیم و تربیت مذهبى و اسلامى را محقق سازد. بسیارى مطالعه ایمان مذهبى را در هر زمینه اى غیر از زمینه مبتنى بر خودفهمى (self- understanding) را نوعى تخریب، تنزل یا رام کردن مذهب می دانند و در بیان مذهبى در (نگاه به تعلیم وتربیت مذهبی) ممکن است عباراتى را به کار گیرند از جمله مذهب به عنوان یک قلمرو یا حوزه مطالعه (field of atudy) یک رشته (adiscipline) شکلى از دانش (forms of knowledge) یک پدیده اجتماعی (asocial phenomenon) یک نظام اعتقادى (belief system) و یا ایدئولوژى (idealogy) که همه این تعابیر با درک ایمان به عنوان ابزارى براى کشف حقایق درونى منافات دارد.  

 

تعابیر بالا به استفاده ابزارى از مذهب براى تحقق بعضى اهداف تربیتى اشاره دارد، نه اینکه خود دین و مذهب فی نفسه را هدف قرار دهد.  

 

به هر حال مسأله این است که اگر جهت گیرى ایمانى تعلیم و تربیت اسلامى و دینى «به عنوان یک فعالیت مذهبی» از تعلیم و تربیت زدوده شود، چه چیزى می تواند جایگزین آن گردد؟ وظیفه انجام تعلیم و تربیت مذهبى به عنوان یک فعالیت تربیتی، با جایگاه مشروع و قانونى در برنامه درسى مدارس مستلزم توجه به یک مسأله بنیادى است و آن مشخص کردن سهم و کمک متمایز و ویژه اى است که تعلیم و تربیت اسلامى و دینى به یادگیرى دانش آموزان می کند.  

 

بعضی ها این تمایز (کمک متمایز تعلیم و تربیت دینی) را در موضوع آن می بینند (که مذهب شکل خاص از دانش یا تفکر و یا هوشیارى است) و بعضی ها به اهمیت فرهنگى و اجتماعى آن توجه دارند (کمک مذهب و تعلیم و تربیت مذهبى به درک و فهم بین فرهنگى (inter cultural) در یک جامعه، و بعضی ها نیز به ابعاد اخلاقى آن تأکید دارند (کمک تعلیم و تربیت دینى به نمایش ارتباط بین عقاید و اعمال) و بعضى دیگر نیز به ارزش تاریخى و ادبى آن توجه دارند (کمک آن به هویت عقلانی). 

 

 این سؤال که آیا تعلیم و تربیت دینى و مذهبى ممکن است؟ می تواند به این صورت مطرح شود که آیا تعلیم و تربیت دینی واقعاً می تواند محقق شود یا خیر؟ البته هر کسى به طور طبیعى می داند که چیزى که تعلیم و تربیت مذهبى نامیده می شود، نه فقط ممکن است بلکه واقعاً در مدارس و جاهاى دیگر نیز انجام می گیرد. 

 

 اما به هر حال بعضى از زمینه ها وجود دارند که طرح سؤال به این شکل را جلب می نمایاند از جمله اینکه پاسخ به این سؤال به طور مستقیم و بی واسطه براى پرش کننده روشن نیست. براى مثال پدر و مادرى که می خواهند کودک آنها نوع خاصى از تعلیم و تربیت مذهبى را آموزش ببیند (اسلامى یا غیر اسلامی) ممکن است با مراجعه  به مدرسه این سؤال را بپرسد که آیا امکان چنین آموزشى وجود دارد یا خیر؟ یا مثلاً براى انجمن تعلیم و تربیت که خود به دنبال ارائه تعلیم و تربیت دینی است، ممکن است فی نفسه این سؤال مطرح شود که ایا امکان چنین چیزى وجود دارد یا خیر؟ آنچه آنها در پى آن هستند این است که براى تحقق امر فوق چه مقدار هزینه لازم است، چگونه آن را ساماندهى کنند و به چه تعداد متخصص در این زمینه نیاز دارند و اینکه امکان خاصى براى آموزش فوق لازم است یا خیر؟ 

 

 لنگفورد (langford) در این مورد می گوید: «سؤال از امکان تعلیم وتربیت دینى و مذهبى به چیزى مربوط می شود که من آن را امکان عملی(practical possibility) می نامم. البته متفاوت از آنچه که من آن را امکان فلسفى (philosophical possibility) نامیده ام. سؤال اساسى در بحث امکان عملی این است که آیا آنچه را که فرد می خواهد انجام دهد، در عمل انجام شدنى است یا خیر...؟» [21]   در زمینه تعلیم و تربیت دینى نیز سؤالات بسیارى از این نوع وجود دارد.  

 

هنگامى که والدین، معلمان و رؤساى مدارس آنچه را که در ذهن خود پیرامون تعلیم و تربیت دینی، روشن نموده اند، مجبورند همه مسائل عملى را که در تحقق تعلیم و تربیت دینى مؤثرند، حل نمایند. در این قسمت از بحث همچنین مفهوم تعلیم و تربیت دینی، امکان آن و معنی داری آن را مورد توجه قرار خواهیم داد. وقتى از امکان و توانستن (can) صحبت می کنیم، آیا منظور ما توانستن منطقى است یا چیزى دیگر است. 

 

 آیا توصیف فعالیتهایى که ما آن را دینى می نامیم، به عنوان تعلیم و تربیت دینى فی نفسه معنی دار است؟ به هر حال فهم دقیق تعلیم و تربیت دینى و ارائه پاسخ به سؤالات بالا مستلزم ارائه تحلیل زبان شناختى از بیان تعلیم و تربیت دینى (religious eduction) است. ارائه تحلیل زبان شناختى از عبارت تعلیم و تربیت دینى ارائه کننده سه خط سیرى است که توجه به آن ما را در ارائه پاسخ به سؤالات فوق الذکر کمک می نماید:  

الف ) فهم درست تعلیم و تربیت دینی مستلزم درک درست تعریف لغاتى چون «مذهبی» و «تعلیم و تربیت» است.  

ب ) بیان مخالفتهاى موجود در زمینه تعلیم و تربیت مذهبى و مغالطه هاى ممکن در آن و اینکه آیا تعلیم و تربیت مذهبى با تلقین یکى است یا خیر و اینکه آیا تعلیم و تربیت مذهبى مستلزم تناقض نیست و....؟  

ج ) زمینه هاى سوء استفاده از «بیان تعلیم و تربیت» را بررسى نماییم و تنها در این صورت است که ما می توانیم بگوییم که آنچه که ما تعلیم و تربیت دینى و اسلامى در مدارس و یا مساجد می نامیم به چه معنى است و اینکه آنچه در مدارس یا مساجد رخ می دهد، آیا می تواند توصیفى از تعلیم و تربیت مذهبى باشد یا خیر؟ بر این اساس و براى پاسخ به سؤال اصلى این بخش (آیا تعلیم و تربیت دینى و اسلامى ممکن است یا خیر؟) به سه مسأله زیر توجه می نماییم.  

الف ) « مذهبى بودن» و «تعلیم و تربیت» به چه معنى است؟

مذهبی بودن (religious) به معنى سر و کار داشتن با عقاید مذهبى است. در این رابطه دو نکته اصلى وجود دارد: یکى اینکه محاورات و گفتگوهاى مذهبى و دینى منطقاً به وسیله مفهوم خدا (god) شکل می گیرند و نکته دوم اینکه زبانى که عقاید مذهبى با آن بیان می شوند از خصیصه پیچیده اى برخوردارند. ایجاد تصور روشن از تعلیم و تربیت مذهبی مستلزم طرح این دو نکته است:

1- محور اصلى بحثهاى مذهبى صحبت کردن پیرامون خداست. مفهوم خدا مشکله بحثهاى مذهبی است. 

 

 چنانچه مفهوم عین object)) عنصر مشکله علم فیزیک و مفهوم ارزش اخلاقى (moral value) عنصر مشکله بحثهاى اخلاقى است. هر چیزى که در مباحثات مذهبى گفته می شود منطقاً باید در ارتباط با مفاهیم یا مفهوم تشکیل دهنده آن چیز باشد. «.... مباحث مربوط به علم فیزیک بر اساس مفهوم عین شکل می گیرد، خصیصه اى فضایى مادى (spatio- temporally) که می تواند به واسطه حواس فیزیکى قابل تشخیص باشد.... علم اخلاق نیز شبیه علم فیزیک براساس مباحثى که منطقاً متشکل از یک مفهوم یا مجموعه مفاهیم است شکى می گیرد، که آن مفهوم همان ارزش اخلاقى است. ... به هر حال آنچه که من از بیان این نکته که مباحث مربوط به علم فیزیک یا علم اخلاق.... به وسیله مفهوم یا مفاهیم شکل می گیرند، در نظر دارم، این است که تمامى این مباحث باید منطقاً (logically) در جهت مفهوم یا مفاهیم خاص خود انجام شود. 

 

 حال سؤال ما این است که مذهب از چه مفهومى شکل گرفته است؟.... مباحث مربوط به مذهب از مفهوم خدا شکل می گیرند و وقتى مردم از تجربه مذهبى یا دینى یا رسیدن به تبیین دینى حرف می زنند در واقع آنچه را که از مفهوم خدا به آنها ظاهر شده است، تفسیر می کنند.... تجربه هایى که مذهبی اند، منطقاً ناشى از درک مفهوم خدا هستند. وقتى مفهوم خدا حذف شود، بحث مذهبى با چیزى دیگر جابجا می شود. درست همانگونه که یک دانشمند بدون لحاظ ارزش اخلاقى به تبیین بپردازد».  

2- نکته دومى که قصد بیان آن را دارم این است که زبانى که عقاید مذهبى به وسیله آن بیان می شوند، داراى خصیصه پیچیده اند. موقعى می توانیم این خصیصه را درک کنیم که بدانیم بایدها و نبایدهاى عقاید دینى و مذهبى کدامند (عقیده مذهبى چه باشد و چه نباشد) آنچه ما از پیچیدگى در ذهن خودمان داریم این است که در مذهب موقعى از عقیده حرف می زنیم، بیان این عقیده از زبان خاصى برخوردار است.  

 

یک فرد معتقد کسى است که از زبان مذهبى بهره می گیرد و بی اعتقاد کسى است از این زبان بهره نمی گیرد. رد استفاده از زبان همان رد مذهب یا عقیده مذهبى است. «... با کلمات و لغات استفاده مشخصى می شود کلمات براى مثال می توانند در عبارت سازی، طرح پرسش، دستور دادن و.... به کار آیند. فلاسفه جدید بیشتر خود را سرگرم واژگان می کنند. چرا که به نظر آنها یک واژه از یک حقیقت یا امر واقع خبر می دهد. 

 

 امورى که فراتر از معناى ظاهری کلمه هستند. .... اوستین (austine) به اجرایى بودن (performative) زبان دینى تأکید دارد. او بر اساس کارهایى که فلاسفه به لحاظ زبان شناختى انجام می دهند، زبان اجرایى یا عملکردى را به چند دسته زیر تقسیم می کند:  

1- زبان داورى یا قضاوت (verdictives) اظهارات مبتنى بر رأى و قضاوت همچون رأى دادن یا داورى کردن.  

2- زبان تکلیفى یا اعمال کردن(exercitives) اظهارات جهت اعمال قدرت یا احقاق حقوق همچون دستور دادن و...  

3- زبان الزام آور یا الزامى (commissives) اظهاراتى مبتنی بر ایجاد الزام یا تعهدات در انجام بعضى چیزها.  

4- زبان نگرشى و رفتارى (behabitives) اظهاراتى که متوجه نگرشها و رفتار اجتماعی اند. همچون عذر خواستن، تبریک گفتن و....  

5- زبان تبیینى یا نمایشى (expositives) بیان اظهاراتى که نماینده نوعى پاسخ است. [23] به هر حال متوجه شده ایم که آموزش عقاید اسلامى و دینى مستلزم زبانى خاص و پیچیده (چند منظوره) است که می بایست در امر آموزش در مساجد و یا در مدارس به آن توجه نمود. 

 

 بنابراین نتیجه بحث تا اینجا این است که مباحثات و آموزشهاى دینى و اسلامی متضمن طرح مفهوم خدا و درک این مفهوم و همچنین مستلزم به کارگیرى زبانى خاص است تا بتواند به واسطه آن عقاید دینى را آموزش داد و نکته مهم این است که آیا این زبان خاص را می توان در مدارس هم به کار برد یا اینکه این زبان مکانى خاص را اقتضاء می کنند که آن مسجد است.  

 

مسأله دومى که در ادامه باید به آن توجه نماییم، مفهوم خود تعلیم و تربیت است. اگر می خواهیم امکان تعلیم و تربیت دینى را روشن نماییم، علاوه بر تبیین معنى «مذهبى بودن» تعلیم و تربیت، می بایست مفهوم خود تعلیم و تربیت (education) را روشن نماییم. 

 

 تعلیم و تربیت فرایندى است که افراد در آن وارد می شوند و وارد شدن به این فرایند یعنى وارد شدن به یک فعالیت یا یک عمل. این عمل می تواند تئوریک باشد و عملى و یا هر دو را شامل شود. عقیده مذهبى نیز شامل این فعالیتها می شود بر این اساس تعلیم و تربیت مذهبى یعنى وارد شدن در عقیده مذهبی. البته فعالیتهاى مختلفى وجود دارند که ممکن است موضوع آن مذهب باشد، همچون تاریخ، روانشناسی، جامعه شناسی، فلسفه و... و یک فرد می تواند درباره اینکه چگونه به طرق مختلف درباره عقیده مذهبى فکر کند، تربیت شود (آموزش ببیند که چگونه درباره عقاید مذهبى فکر کند) اما این فعالیتها از عقیده مذهبى فی نفسه متمایز است. تعلیم و تربیت مذهبى آیا اطلاع داشتن درباره (abaut religion) عقیده دینى است یا آموزش خود عقاید مذهبى است (in religion) .  

 

چنانچه قبلاً متذکر شده ایم، عقیده مذهبى با درک مفهوم خدا شکل می گیرد و زبانى که آن عقیده را بیان می کند اجرایى یا عملکردى است. حال می توانیم نتیجه بگیریم که تعلیم و تربیت دینى یا مذهبى یا وارد شدن (initiation) در عقیده مذهبی ضرورتاً به معنى وارد شدن به دو نکته یا حیطه است. این دو حیطه را می توانیم الهیات (theology) و یا علم دین و همچنین حیطه پرستش و عبادت (devotion) بدانیم. 

 

 بنابراین تعلیم و تربیت دینى و مذهبى (به تبع آن اسلامی) بر محور وارد شدن به الهیات و کمک به پرستش و عبادت است. علم الهیات مفهوم و معنى خدا را به طریق خاص خود و به اعتبار تجربیاتى که این مفهوم را شکل می دهند، مورد بررسى قرار می گیرد. و به عبادت و پرستش نیز به طرقى که تعهد فرد نسبت به باور و توکل بر خدا را منجر می شوند، مربوط می شود. «....این نکته را باید توجه کرد که در بعضى جهات می توان از تعلیم و تربیت مذهبى سخن گفت، بدون اینکه از علم الهیات سخنى به میان آورد. 

 

 اگر این به این معنا است که تعلیم و تربیت مذهبى می تواند بدون اینکه فرد تربیت شونده (متربی) درگیر مباحث نظرى شود، وجود داشته باشد، من آن را می پذیرم، اما اگر این معنى را برساند که تعلیم و تربیت مذهبى می تواند بدون وارد شدن به طرقى که به واسطه آن خدا مطابق با عقیده مذهبى مورد پرستش قرار گیرد، وجود و معنى داشته باشد، من اعلام می کنم که این منطقاً غیر ممکن است. 

 

 فرد نمی تواند بدون اینکه چگونگى در خدا را بیاموزد، وارد تعلیم و تربیت مذهبى شود. تعلیم و تربیت دینى بدون اینکه فرد را در عبادت و پرستش وارد نماید، منطقاً ممکن نیست». 

 

 

ب ) به هر حال براى پاسخ به سؤال اصلى که آیا تعلیم و تربیت دینى ممکن است یا خیر با یک سؤال دیگر نیز روبرو هستیم و آن اینکه آیا وارد شدن به الهیات و عبادت منطقاً ممکن است و یا اینکه آیا تعلیم و تربیت مذهبى تناقض آمیز نیست؟ در پاسخ به سؤال فوق می توان گفت که وارد شدن به الهیات و عبادت و پرستش شرط لازم تعلیم و تربیت مذهبى است نه شرط کافی. چرا که وارد شدن به هر جریان تربیتى مستلزم توجه به دو نکته اساسى است که تعلیم و تربیت دینی نیز باید مشمول آن شود.  

1- وارد شدن به تعلیم و تربیت یعنى قرار گرفتن در یک روش عقلانی.

2- وارد شدن به تعلیم و تربیت براى ایجاد استقلال ذهنى است. بنابراین هر جریانى که تعلیم و تربیت مذهبى نام می گیرد، باید کاملاً متوجه عقلانى بودن و موجب استفاده ذهنى فرد باشد. چه این فعالیت در مدارس باشد و چه در مساجد.  

عقلانی بودن تعلیم و تربیت مذهبى به معنى این است که فعالیتهایى که در آن صورت می گیرد باید مبتنى بر قلمروى از استدلال باشد. یا به عبارت دیگر مستدل یا عقلانى (rational) باشد. علاوه بر این دلایل خوبى براى انجام آن فعالیت نیز وجود داشته باشد. اگر ما به این دو نکته یعنى استدلالى بودن شیوه تعلیم و تربیت و مبتنی بر دلایل خوب بودن آن توجه نکنیم، ممکن است در دام فرایندهایى بشویم که ما را از تعلیم و تربیت دینى خارج می سازد. آنچه مورد توجه مکانهاى همچون مساجد در امر تعلیم و تربیت اسلامى است این است که فرایندى که در مساجد رخ می دهند ماهیتاً عقلانى و مبتنى بر ارائه دلایل خوب باشد، نه متوجه اشکالى از تلقین یا شرطى سازی. چرا که رفتارى که در شرطى سازى و تلقین وجود دارد، متوجه علتها (causes) است. 

 

 در حالى که در تعلیم و تربیت دینى و اسلامى فرد باید مطابق با دلایل (reasons) تربیت شود. علتها امر خارجی اند و اگر تعلیم و تربیت اسلامى براى خاطر وجود علتها (مثلاً وجود بهشت و جهنم، وجود نظم در جهان و...) صورت گیرد، در این صورت تعلیم و تربیت اسلامى یا دیندارى اسلامى ابزارى براى رسیدن به بعضى چیزهاى دیگر غیر از خود دین خواهد بود. اما اگر به دلایل توجه شود، چون دلایل درونی اند، بنابراین به نفس خود دین و اسلام توجه می شود، آنچه که حضرت على (ع) عبادت خدا را نه به خاطر بهشت یا ترس از جهنم، بلکه براى خاطر خود دین (نفس دین) می داند و این به این معنى است که دین را به خاطر خود می خواهد، نه براى چیزى دیگر. بنابراین ماهیت آموزشى که در مساجد در زمینه تعلیم و تربیت دینى ارائه می شود، باید متوجه دلایل باشد و نه فقط علتها. 

 

 پرداختن به علتها بیشتر پرداختن و آموزش درباره دین (about) است و دلایل یعنی پرداختن به خود دین و آموزش دین است (in) البته نقش آموزش درباره دین را نمی توانیم انکار کنیم ولى به هر حال آموزش درباره دین را نمی توانیم تعلیم و تربیت دینی بدانیم. براى پرهیز از گرفتار شدن در دام تلقین باید توجه کنیم که تعلیم و تربیت مذهبى باید به استقلال ذهنى دانش آموز کمک نماید. پروفسور هار (hare) در این زمینه می گوید: «حتى تعلیم و تربیت اخلاقى نمی تواند به قصد تعقیب یک فرد برای پذیرش یک عقیده مذهبى خاص انجام گیرد، بلکه او را باید به تفکر درباره واژه های اخلاقى (خوب و بد، درست و نادرست..... چه هستند) وادار کند به گونه اى که به نتایجى برسد که به وسیله خودش حاصل شده باشد. 

 

 این ایده استقلال ذهنى به عنوان هدف- نتیجه (end- product) فرایند تعلیم و تربیت به نظر می رسد سازنده مفهوم تعلیم و تربیت باشد». [25] به هر حال در رابطه با آموزش عقاید مذهبى (یا تعلیم و تربیت مذهبی) سه هدف را می توانیم اشاره کنیم: دانش یا آگاهى (knowledge)، بهداشت و سلامت ذهنى و روانى (mental well- being) و اهداف خاص (practical goals) ما باید در امر تعلیم و تربیت دینى و اسلامى و انجام آن در مساجد معلوم کنیم که آیا هدف ما از تعلیم وتربیت اسلامى کدامیک از موارد فوق می باشد. آیا تعلیم و تربیت دینى فی نفسه و به طور درونى ارزشمند است و یا ابزارى مؤثر براى دیگر اهداف است، و یا هر دو مورد را شامل می شود. اگر بپذیریم که عقاید مذهبى نه به عنوان هدفى درونى و ارزشمند و نه به عنوان ابزارى براى دیگر اهداف است، بنابراین تعلیم و تربیت مذهبی منطقاً غیر ممکن خواهد بود.  

 

منظور ما از آگاهى همان آگاه شدن خداست اگر الهیات و پرستش ابزارى براى این منظور تلقى شوند و اگر به هدف خود برسند، ممکن است مؤثر واقع شوند. اما بسیارى معتقدند که دستیابى به این هدف ممکن نیست، چون خدا را نمی توان به روش ایجاد آگاهى شناخت. به نظر آنها تعلیم و تربیت مذهبى و یا عقاید مذهبی ابزارى براى ایجاد حالات مطلوب ذهنى همچون رهایى از اضطراب و تشویش و ایجاد سلامت روحى و روانى است و.... به هر حال اعتقاد به تعلیم و تربیت دینى و اسلامى مستلزم اعتقاد به ارزشمندى فی نفسه عقاید دینى و اسلامى است. به هر حال از آن جهت که مردم می توانند وارد الهیات و عبادت شوند و با تأکید بر این نکته که تعلیم و تربیت مذهبى متوجه شیوه هاى عقلانى و استقلال ذهنى افراد است، بنابراین با تأیید امکان منطقى وارد شدن به الهیات و پرستش، وجود تناقض درآید. تعلیم و تربیت مذهبى نیز رد می شود.  

ج ) مسأله سومى که می بایست که به آن اشاره نمایم این است که از بیان تعلیم و تربیت مذهبى و دینى چه     سوء استفاده هایی ممکن است صورت گیرد؟ در پاسخ به این مسأله می توانیم مطرح کنیم که تعلیم و تربیت ممکن است یا تعلیم و تربیت در (in) عقیده مذهبى باشد و یا درباره (about) عقاید مذهبی. 

 

 اما به نظر ما دومى تعلیم و تربیت مذهبى است، البته بعضى می گویند که تعلیم و تربیت مذهبى یعنى صحبت پیرامون ادبیات و تاریخ مذهب و براى اینکه دانش آموزان با آن آشنا شوند، باید آموزشهایى در این زمینه ارائه کرد 

 

. اما آنچه مهم است نه آموزش درباره مذهب بلکه آموزش مذهب و دین است. آنهایى که معتقدند که تعلیم و تربیت مذهبی در مدارس باید محدود به آموزش درباره عقاید مذهبى باشد، تقریباً به بی اعتقادى خود اقرار می کنند. براى تعلیم و تربیت مذهبى رویکردى نیز وجود دارد که معمول و متداول است و آن رویکرد مذهب تلویحى با ضمنى (implicit approach) است. عقاید مذهبی باید به طور ضمنى و تلویحى در تجربه کودک و در موضوعاتى که می خواند (علوم، جغرافیا، تاریخ و....) و در برنامه درسى او در مدرسه یا هر مکان دیگر نهفته و مستتر است. عده اى که طرفدار این رویکرد هستند معتقدند که هر چیز در تعلیم و تربیت می تواند رنگ مذهبى و دینى داشته باشد. عقاید مذهبى در همه تجربه هاى ما جنبه تلویحى و ضمنی دارد. 

 

 البته این نیز به نوبه خود زمینه سوء استفاده از بیان تعلیم و تربیت مذهبی را فراهم می نماید. نقش مساجد به عنوان مکانى براى تعلیم و تربیت دینى و اسلامی، آیا به معنى آموزش درباره دین است یا آموزش دین است؟ این عقیده که عقاید مذهبى و دینى در همه تجربه هاى ما نهفته است، نوعى انحراف از حقیقت است. تعلیم و تربیت مذهبى نمی توانند منطقاً غیر از وارد شدن به الهیات عبادات و پرستش باشد. 

 

 البته ما نباید انکار کنیم که می توانیم درباره مذهب نیز صحبت کنیم اما این تعلیم و تربیت مذهبى نیست. بلکه تعلیم و تربیت مذهبى فقط شامل آموزش دین و مذهب است. خطر این است که ما بخواهیم با صحبت پیرامون جهان نتیجه اى براى اثبات خدا بگیریم. چرا که منطقاً بین قضایاى غیر دینى (مثلاً کهکشانها از نظم برخوردارند) و نتایج مذهبی (بنابراین خدا وجود دارد) فاصله وجود دارد و ما نمی توانیم از قضایاى غیر مذهبی بگیریم.  

 

سوء استفاده دیگرى که از این بیان می شود، استفاده از تلقین براى تعلیم و تربیت مذهبى است. در حالى که می دانیم تلقین یعنى وارد شدن به یک محتوى خاص و تعلیم و تربیت مذهبى یعنى وارد شدن در یک شکل خاصى از تفکر که همان شکل منطقى فکر کردن است، که خود مستلزم تفکر پیرامون مفهوم خدا و به کارگیرى زبان خاص در این رابطه است. 

 

 البته محتوى را نمی توان انکار کرد ولى آنچه مهم است، شیوه تفکر است. هدف تعلیم و تربیت مذهبى و دینى ایجاد ثبات در عقیده نیست ولى در تلقین هدف آن ثبات عقیده است. به هر حال زندگى یک موجود انسانى فقط برخوردارى از یک سرشت فیزیکی نیست، بلکه شرکت در جوامع انسانی، درک داوری هاى اخلاقى و زیبایى شناختى است. 

 

 انسان با مفاهیمى چون درست و نادرست، زشت و زیبا و... سر و کار دارد، و از آنها می پرسد. به هر حال وارد شدن به الهیات و پرستش و عبادت براى انسانها ممکن است و بر این اساس با طرح اثبات امکان تعلیم و تربیت مذهبى می توانیم ویژگی هاى مکانى تعلیم و تربیت مذهبى را نیز بررسى نماییم. حال سؤال اساسى دیگر این است که براى بهره گیری بهتر از مکان مسجد در امر کمک به تعلیم و تربیت چه راهکارهایى را می توانیم در نظر بگیریم. ... 

 

موفق باشید ...

نظرات 1 + ارسال نظر
آرمانهای یک ملت یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:05 ق.ظ http://arman-iran.persianblog.ir/

هجر تو ز درد و داغ ، دلگیرم کرد
اندوه غم زمان زمینگیرم کرد
گفتند که جمعه می‌رسی از کعبه
این رفتن جمعه جمعه‌ها پیرم کرد

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد