رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

علت انهدام دین چیست ...

از آیات و روایات استفاده مىشود که نماز به معناى تمام دین است و نماز یعنى همه دین، اگر چنین باشد که نماز به معناى تمام دین باشد در واقع ترک نماز به معناى ترک دین است.

یعنى کسى که نمازش را ترک نماید دین خود را از دست داده است. این سخن صریح و روشن پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) است که فرمودند: الصلاة عماد الدین فَمَنْ ترک صلاتَهُ متعمداً فقد هدم دینه.


«نماز پایه دین است پس کسى که نمازش را عمداً ترک نماید دینش را منهدم کرده است».

در ادامه همین روایت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) مىفرمایند: وَمَنْ ترک اوقاتها یدخل الویل والویلُ واد فى جهنّم کما قال الله تعالى ویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون.


 «و کسى که اوقات نماز را ترک کند داخل در ویل مىشود و ویل سرزمینى است در جهنّم چنان که خداوند فرمود: ویل جاى نمازگزاران است آن نمازگزارانى که در نماز خود سهو کننده و غافلند» .


پس تارکین نماز منهدم کنندگان دینند و آنان که نماز را به وقت آن اقامه نمىکنند و سبک مىشمارند مستحق وادى جهنمند.


و از امام صادق(علیه السلام) روایت است که فرمودند: «مردى نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) آمد و عرض کرد یا رسول الله مرا نصیحتى بفرمائید حضرت فرمود: نماز را عمداً رها مکن کسى که نماز را عمداً ترک کند ملّت اسلام از او بیزار است».


وقتى که انسان با ترک نماز دین خود را از دست دهد قطعاً اعمال نیک او هم نزد خداوند پذیرفته نیست و تمامى اعمال خیرى که انجام دهد باطل خواهد بود. چنانچه در روایت وارده شد که: «هر کس نمازش را بدون عذر ترک نماید عمل او باطل است».


بنابر این آنان که در دنیا اهل نماز نبوده ولى اعمال خیر انجام مىدهند نباید در آخرت توقّع ثواب و پاداش داشته باشند چون اینان با ترک نماز هم دین خود را از دست دادهاند و هم آخرت و پاداش اخروى را.


گناه کسى که به بىنماز کمک کند

همه مطالبى که تا بحال مطرح شد درباره افرادى بود که خود اهل نماز نبوده و یا بدان اهمیت نمىدادند امّا جاى این سئوال وجوددارد که پرسش شود نحوه برخورد و رفتار با آنان باید چگونه باشد؟ آیا مىتوان با آنان پیمان دوستى و رفاقت ایجاد کرد و در مواقع مشکلاتبه آنها کمک رساند؟ ارتباط با افراد بىنماز در اسلام چه حکمى دارد؟ در جواب و پاسخ به این سئوال باید گفت که اگر ارتباط مؤمنین با این گروه موجب اصلاح عقاید و تغییر رفتارشان گردد بنحوى که براى انجام تعالیم دین تمایل از خود نشان دهند امر پسندیده و خوبى است و یا اگر احتمال در آگاهى آنان به جنبه عملى دین برود باز تأکید بر ارتباط با آنان شده است چون بسیارى از آنان که به اعمال عبادى دین اهمیت نمىدهند بخاطر سستى و تنبلى و یا عدم معرفت و آگاهى لازم است بنابر این به تدریج مىتوان آنها را به نماز خواندن متوجه ساخت و اهل نمازشان نمود.


ولى اگر چنانچه هیچ احتمالى در رویگردانى آنان به امور دینى وجود نداشته باشد و در حقیقت نوعى عناد و دشمنى در روحیهشان وجود داشته باشد و ارتباط و دوستى با آنان به هیچ وجه در انعطاف روحىشان تأثیرى نداشته باشد نه تنها از ارتباط با آنها بلکه از هر نوع کمک مادى و مالى نسبت به ایشان شدیداً نهى شده است.


 آنچه از سیره عملى معصومین(علیهم السلام) بدست مىآید همین است و در موارد مقتضى و جاهاى مناسب با قول و عمل این سنت را تبلیغ و ترویج مىنمودند.


رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) که خود الگوى آداب و اخلاق اسلامى بوده و کثیرى از انسانهاى مشرک را با خلق و خوى الهى خود به دین دعوت کردهاند در لحنى بسیار شدید چنین مىفرمایند:

مَنْ اَعانَ على تارکَ الصلاة بلقمة او کسوة فکانَّما قتل سبعین نبیّاً اوَّلهم آدم وآخَرهم محمّد.

«کسى که به تارک نماز با دادن طعامى یا لباسى کمک رساند مثل این است که هفتاد پیغمبر را کشته و به قتل رسانده که اوّل آنها حضرت آدم و آخر ایشان حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) است» .


مرگ ترک کنندگان نماز

در میان مسلمانان، هرکس که از خانوادهاى مسلمان متولّد گردد و به بلوغ برسد و بعد از تکلیف ولو به هیچ یک از اعمال عبادى تن ندهد او را مسلمان خوانند چنانچه در سایر ادیان الهى چنین است و لیکن حقیقت امر، چیز دیگرى است چون در واقع به چنین افرادى که به هیچ یک از دستورات و تعالیم دینى مقید و پایبند نیستند حقیقت مسلمانى صادق نیست و رکن اصلى دین، جنبه عملى آن است. 


و آنکه بعنوان مسلمان در میان مسلمین شناخته شده است ولى به حداقل دستورات اسلام عمل نمىکند هر چند فقهاء از دیدگاه فقهى احکام فقه را بر او مترتب مىدانند و لیکن در حقیقت شرع و دیدگاه کلامى، او با سایر کفار فرق چندانى ندارد. و برخورد با او همانند برخورد با سایر کفار و اهل کتاب است.


 چنانچه از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)روایت شده که فرمودند:

مَنْ تَرَکَ الصلاةَ لایَرجُو ثوابها ولا یخاف عقابها فلا اُبالى اَنْ یموتَ یهودیاً او نصرانیاً او مجوسیاً.

«کسى که نمازش را ترک کند امید به ثوابش نمىباشد و از عذاب و عقاب آن ترسناک نیست. پس باکى نیست که یهودى بمیرد یا نصرانى یا مجوسى» .


و حتى بالاتر از چنین لحن تندى، در حدیث دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)وارد شده است که بر این گروه، احکام ظاهرى اسلام جارى نمىشود و آن حرمت و احترامى که بر جنازه مسلمان فرض و لازم است بر جسد و مرده بىنماز لازم نمىباشد و گویا همه حرمت و اکرام بر انسان مسلم، از نمازش نشأت گرفته است و وقتى نماز از او ترک گردد همه تعظیم و اکرامها بر شخصیت او در حال حیات و بر جنازهاش بعد از مرگ رخت بر مىبندد. آن کلام گوهر بار پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) چنین است:

مَنْ ترک الصلاةَ ثلاثة ایام فاذا ماتَ لایَغْسُلُ ولایکفن ولایدفن فى قبور المسلمین.

«کسى که سه روز نمازش را ترک کند هرگاه بمیرد غسل و کفن نمىشود و در قبرستان مسلمین دفن نمىگردد» .


یعنى نوع برخورد با بدن مرده فرد بىنماز همانند برخورد با حیوانات مردار است. چگونه مردار حرمتى ندارد جسم بىجان مسلمان بىنماز هم چنین است.


چنانچه گفته شد هر چند فقهاء احکام فقهى را براى این دسته از مسلمانان جارى مىدانند و ظاهراً فرقى بین او و اهل نماز نمىگذارند و لیکن این امر موجب نمىشود که او از عذاب آخرت نجات یابد.

افراد بىنماز باید منتظر شدیدترین عذاب در عالم پس از مرگ بوده باشند چنانچه در برخى روایات وارد شده که عذاب این گروه از حین مرگ و جان دادن آغاز مىگردد و شدّت سختى و مشقت جان کندن براى این گروه بالاتر و برتر از همه انسانهاست. 


یعنى با سختترین حالت جان مىدهند. و امید بستن ایشان به اینکه در قبرستان مسلمین دفن خواهند شد و با احترام دفن و کفن مىکردند دردى را دوا نکرده و چیزى از عذابشان را کاسته نخواهد نمود.


 دلیل این نکته هم این است که بین اعمال او و اعمال کفار و مشرکین تمایزى نیست و شاید بنابر همین دلیل باشد که پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند: لیس بین العبد والشرک الاّ ترک الصلاة فَاِذا ترکَها فقد اَشرکَ.

«میان بنده و شرک جز ترک نماز فاصله نیست و چون نماز را ترک کند مشرک است».


لعن و نفرین الهى بر تارکین نماز

آنانکه از روى علم و آگاهى به فضایل نماز و این امر قدسى الهى آن را نادیده مىگیرند و اعتنا و توجهى به آن ندارند در اخبار و روایات از جانب پیشوایان دین مورد بیشترین و شدیدترین حمله و هجمه قرار گرفتهاند تا آنجا که در کتب روائى و جوامع حدیثى تحقیق شده است هیچ گروهى همانند افراد بىنماز مورد عتاب قرار نگرفتهاند و شاید براى هیچ دستهاى تا این حد، روایت و حدیث از معصومین(علیهم السلام) نقل نشده باشد.


 یعنى این گروه هم از جهت کمى و هم از جهت کیفى سخت مورد تهدید قرار گرفتهاند. و چنان این مسأله از نظر معصومین(علیهم السلام) حائز اهمیت بوده که گاهى انسان متحیر مىگردد که چه اسرارى در نماز نهفته است که این همه مورد توجه قرار گرفته است.


 برخى از تعابیر پیشوایان دین چنان تند است که هیچ راه توجیهى را براى ترک آن باقى نمىگذارد. بعنوان مثال در بیانات گوهر بار امیر بیان على(علیه السلام) موارد بسیارى به چشم مىخورد که او با کرامت و بزرگوارى و لطافت و روح بلندى که داشتهاند در حقّ دشمنان سرسخت خود دعا کرده و از خدا مىخواهد که آنان را مورد عفو و بخشش قرار دهد ولى با همه این اوصاف وقتى مىخواهد در باره افراد بىنماز سخن بگوید مىفرماید: اللهمّ العن مَنْ ترک الصلاةَ متعمّداً.

«خدایا لعن کن کسى که عمداً نمازش را ترک مىکند» .


و مشابه همین بیان را در گفتار و بیانات سایر معصومین(علیهم السلام)مشاهده مىشود.

مقام نبوى(صلى الله علیه وآله وسلم) در کلام عرشى چنین فرمودهاند:

تارکُ الصلاةِ ملعونٌ فى التوراةِ ملعونٌ فى الانجیل ملعونٌ فى الزبور، ملعونٌ فى القرآن ملعون فى لسان جبرئیل ملعون فى لسان میکائیل ملعون فى لسان اسرافیل ملعون فى لسان محمّد.

«ترک کننده نماز در تورات و انجیل و زبور و قرآن مورد لعن و نفرین قرار گرفته و به زبان (فرشتگان) جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) مورد لعنت قرار گرفته

است .


بسیار روشن است که چه عواقب وحشتناکى این گروه را تهدید مىکند. گروهى که معصومین و پیشوایان دین از خداوند درخواست لعن نمایند.


پس بیائیم در این امر الهى اهتمام ورزیم و دیگران را به اهمیت آن آشنا ساخته و این همه تهدیدات را جدى بگیریم براى اینکه خواسته و دعاى معصوم(علیه السلام) نزد بارگاه الهى مستجاب است چه در جهات مثبت باشد که اصطلاحاً آن را دعا و چه در جنبههاى منفى باشد که آن را نفرین نامند.


تفاوت سایر گناهکاران با بىنماز

توجه به این نکته ضرورى است که بدانیم چه فرقى میان افراد بىنماز با سایر گنهکاران وجوددارد. اگر بخواهیم انسانهاى معصیت کار را در کنار هم قرار دهیم فرد تارک الصلاة و بىنماز در کجا قرار مىگیرد؟


هر چند که از مطالب گذشته تا حدودى پاسخ این مسأله را مىتوان فهمید ولى طرح عنوان جداگانهاى براى آن بخاطر بیان روایاتى است که در خصوص این مورد وارد شده است.


عبید بن زراره از صحابه نزدیک امام صادق(علیه السلام) حدیث مىکند که: «روزى از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم که گناهان و معاصى کبیره کدامند؟ حضرت(علیه السلام) در پاسخ فرمودند گناهان کبیره (بزرگ) در نوشتار على(علیه السلام)هفت چیز است: کفر به خداوند، کشتن انسان (قتل نفس)، عاق والدین (مورد لعن و نفرین پدر و مادر واقع شدن) ربا خوارى، خوردن مال یتیم، فرار از جنگ و جهاد در راه خدا، برگشت به جاهلیت و ارتجاع.


عبید بن زراره گوید از امام سئوال کردم که آیا یک درهم از مال یتیم خوردن گناهش بیشتر است یا ترک نماز؟ امام(علیه السلام) فرمودند: ترک نماز. عرض کردم: شما ترک نماز را از گناهان کبیره به حساب نیاوردید حضرت فرمود: اولین گناه کبیره چه بود؟ عرض کردم. کفر به خداوند. فرمودند شکى نیست کسى که بدون علت نماز را ترک کند کافر است» .


روایاتى که بىنماز را کافر و مشرک قلمداد کردهاند بسیارند که ما از باب نمونه به برخى اشاره نموده و به بعضى دیگر اشاره مىکنیم. پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «فاصله بین کفر و ایمان ترک نماز است». و نیز فرمودند: «تارک نماز مشرک است». و در حدیث دیگر مىفرمایند: «نشان خشونت و کفر و نفاق آن است که کسى منادى خدا را بشنود که به نماز ندا مىدهد و او را به رستگارى مىخواند ولى وى دعوت الهى را اجابت نکند» .


از همه این بیانات فهمیده مىشود که گناه بىنماز از گناه همه افراد بیشتر است و او را با سایر معصیت کاران هیچ قیاسى نیست چون هرگز به افرادى که گناهان دیگر انجام مىدهند کافر و مشرک و منافق اطلاق نشده است مثلاً در روایات به افراد زناکار، قمار باز و شارب خمر انذار شدیدى شده است و لیکن تعبیر کافر و مشرک درباره اینها نیامده و یا اگر آمده باشد بسیار نادر و قلیل است.


پس گناه ترک نماز از همه گناهان بیشتر است و تارک نماز از همه انسانها پستتر و آینده او بسیار تاریکتر و وحشتناکتر از دیگران است.


پست تر بودن بی نماز از برخى حیوانات

آنچه از مطالعه در متون دینى (قرآن و روایات) فهمیده مىشود این است که همه موجودات حتى حیوانات و نباتات و جمادات با هدایت تکوینى که دارند خدا را تسبیح و تحمید مىکنند. چنانچه خداوند فرمودند:

وَاِنْ من شىء الاّ یُسبِّحُ بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم». ونیست هیچ موجودى مگر اینکه تسبیح و حمد او مىگوید ولى شما تسبیح آنها را نمىفهمید» .


یعنى هر موجودى به نوعى به حمد و ثناى خدا مشغول است و نحوه ستایش بر پروردگارشان بصورت مجاز نیست بلکه تسبیح آنان واقعى و حقیقى است ولى ما انسانها معرفت چندانى بدان نداریم با توجه به اینکه اصل ستایش آنان براى ما اصلى مسلَّم و پذیرفته شدهاى است. چنانچه در آیات و روایات متعدد به آن تصریح شده است.


 و مرحوم علامه طباطبائى(رحمه الله) در ذیل آیه فوق از امام باقر(علیه السلام)روایت مىکنند که: امام باقر(علیه السلام) صداى گنجشکانى را شنید فرمود: مىدانید اینها چه مىگویند ابو حمزه ثمالى که از صحابه نزدیک امام بود گوید به امام عرض کردم خیر نمىدانیم. امام فرمود: یسبحن رَبَّهُنَّ ـ عز وجل ـ ویسئلن قوت یَومَهُنَّ.

«آنها تسبیح خدا و پروردگارشان را مىگویند و روزى خود را از او مىخواهند».


وقتى که همه موجودات خدا را ستایش کنند و ربّ خویش را تسبیح نمایند انسان که اشرف مخلوقات است باید بهتر و بیشتر خداى خویش را مورد پرستش قرار دهد و در غیر اینصورت که انسان از ستایش و حمد پروردگارش سرباز زند و نماز که بهترین الگو و نشانه حمد الهى است را ترک نماید از آن حیث که حیوانات مشغول عبادتند و او از عبادت روى برگرداند قطعاً حیوانات را بر او امتیاز است و او از حیوانات پستتر خواهد بود.


 اینکه در متون دینى وارد شده اگر آدمى به جهت انسانى خویش سوق داده شود از فرشتگان برتر خواهد بود ولى هرگاه به جنبه حیوانى جهت داده شود از هر حیوانى پستتر، سرِّش در عبودیت و بندگى و ستایش حق است که الگوى کامل آن در نماز نهفته است. یعنى اگر اهل عبودیت و بندگى (اهل نماز) باشد به مقامى مىرسد که مسجود ملائکه قرار مىگیرد ولى اگر از عبادت غافل گردد حیوانات بر او سبقت مىگیرند.


پس آدمى اگر اهل بندگى باشد مصداق آیه ولقد کرمنا بنى آدم وحملناهم فى البرّ والبحر.

«و بتحقیق کرامت بخشیدیم فرزندان آدم را و آنها را درخشکى و دریا حمل کردیم» .


قرار مىگیرد ولى اگر از وصف عبودیت فاصله بگیرد مصداق آیه ولقد ذَرَأنا لجهنم کثیراً من الجن والانس لهم قلوبٌ لایفقهون بِها وَلَهُمْ اَعْیُنٌ لایُبصرون بها ولهم اذانٌ لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون.


«بتحقیق ما بسیارى آدمیان و اجنه را براى جهنم آفریدیم آنان که داراى قلوب هستند ولى بواسطه آن درک نمىکنند. داراى چشمهائى مىباشند که نمىبینند و گوشهائى که نمىشنوند ایشان همانند چارپایانند بلکه گمراهتر از چارپایان، آنان افراد بىخبر و غافلى مىباشند» .


قرار خواهد گرفت. پس اگر قبلاً روایاتى را بیان کردیم که معیار ایمان و کفر و توحید و شرک را نماز دانسته اند از تحلیل و بررسى آیات مزبور این نکته بدست مىآید که معیار و ملاک مقام انسان و حیوان و فاصله بین انسانیت و حیوانیت نماز است.


 رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) در سخنى بسیار زیبا همین مطلب را چنین تشریح فرموده اند:

یقول الکلب الحمد لله الذى خلقنى کلباً ولم یَخْلُقنى خنزیراً.

ویقول الخنزیر الحمد لله الذى خلقنى خنزیراً ولم یخلقنى کافراً.

ویقول الکافرُ الحمد لله الذى خلقتنى کافراً ولم یجعلنى منافقاً.

والمنافق یقول الحمد لله الذى خلقتنى منافقاً ولم یخلقنى تارک الصلاة.

«سگ مىگوید خدا را شکر مىکنم که مرا سگ آفرید و خوک خلق نکرد و خوک گوید خدا را سپاس مىگویم که مرا خوک خلق کرد و کافر نیافرید و کافر مىگوید خداى را ستایش مىکنم که مرا کافر خلق کرد و منافق قرار نداد و انسان منافق مىگوید خداى را سپاس مىگویم که مرا منافق خلق کرد و بىنماز نیافرید» .


موفق باشید ... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد