رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

رهگذر راه نور

در قرآن مجید خداوند بار ها گفته است که اگر متقی و پر هیزکار شوید در های برکت از آسمان و زمین به روی شما گشوده خواهد شد.

داستان مرد هندی و امام ششم ...

امام کاظم علیه السلام فرمود: روزى در خدمت پدر بودم و یکى از دوستان از دوستان وارد شد و گفت : عده اى در بیرون منزل ایستاده و اجازه ورود مى خواهند.پدر فرمود: نگاه کن ببین کیستند.

  وقتى رفتم شتران زیادى را که حامل صندوقهائى بودند مشاهده کردم و شخصى هم سوار بر اسب بود. به او گفتم : تو کیستى ؟ گفت : مردى از هندوستان واراده تشرف به خدمت امام را دارم .


بازگشتم و به عرض ایشان رسانیدم . فرمود: اجازه به این خائن ناپاک مده . به آنها اجازه ندادم و مدت زیادى در همانجا اقامت کردند تا اینکه یزید بن سلیمان و محمد بن سلیمان واسطه شدند و اجازه ورود براى آنها گرفتند.


مرد هندى وقتى که وارد شد دو زانو نشست گفت : امام بسلامت باد، مردى از هندم ، مرا پادشاه با مقدارى از هدایا خدمت شما فرستاده ، چند روز است که به ما اجازه ورود نمى دهید آیا فرزندان پیامبران چنین مى کنند.؟


پدرم سر خود را به زیر انداخت و فرمود: علت آنرا بعد خواهى فهمید. پدرم مرا دستور داد نامه او را بگیرم و باز کنم . در آن نامه پادشاه هند پس از سلام نوشته بود:


من ببرکت شما هدایت یافته ام ، برایم کنیز بسیار زیبائى به هدیه آورده بودند، هیچ کس را شایسته آن کنیز نیافتم ، از این جهت او را به مقدارى لباس و زیور و عطر تقدیم شما مى کنم ، از میان هزار نفر صد از میان صد نفر ده نفر و از میان ده نفر کسى را که صلاحیت امانت دارى داشته باشد یکى را به نام (میزاب بن خباب ) تعیین کرد او را همراه هدایا و کنیز نزد شما فرستادم .


امام رو به او کرد و فرمود: برگرد اى خیانت کار، هرگز قبول امانتى که خیانت شده را نمى کنم ...!


مرد هندى سوگند یاد کرد که خیانت نکرده ام . پدر فرمود: اگر لباس تو گواهى به خیانت تو به کنیز دهد مسلمان مى شوى ؟


گفت : مرا معاف بدار. فرمودند: پس کارى که کردى به پادشاه هند بنویس ....!


مرد گفت : اگر چیزى در این خصوص شما مى دانى بنویس ، پوستینى بر دوش مرد بود و امام فرمود: آنرا بیانداز؛ پس پدرم دو رکعت نماز خواند بعد سر به سجده گذاشت وى فرمود: اللهم انى اسئلک بمعاقد العز... ایمانا مع ایمانهم ، از سجده سر برداشت و روى به پوستین کرد و فرمود: آنچه مى دانى درباره این مرد هندى بگو پوستین همانند گوسفندى بهم آمد و گفت :


اى فرزند رسول خدا، پادشاه این مرد را امین دانست و نسبت به حفظ کنیز و هدایا او را سفارش زیادى کرد، همینکه مقدارى راه آمدیم به بیابانى رسیدیم ، در آن جا باران گرفت ، هر چه با ما بود از باران خیس شد و پر آب گردید. چیزى نگذشت که ابر بر طرف شد و آفتاب تابید. این خائن خادمى را که همراه کنیز بود صدا زد و او را روانه شهر نمود تا چیزى تهیه کند.


پس از رفتن خادم کنیز را گفت : در این خیمه که میان آفتاب زده ایم بیا تا لباسها و بدنت خشک شود کنیز وارد خیمه شد و در مقابل آفتاب لباس ‍ خود را تا ساق پا بالا زد، همینکه چشم این هندى به پاى او افتاد فریفته شد و کنیز را به خیانت راضى نمود.


مرد هندى از مشاهده این پوستین به اضطراب افتاد و اقرار کرد و تقاضاى بخشش نمود. پوستین به حالت خود برگشت ، امام دستور داد آنرا بپوشد.


همینکه پوستین بر دوش گرفت ، پوستین بر گردن و گلویش حلقه وار پیچید نزدیک بود آن مرد خفه و سیاه شود.

امام فرمود: اى پوستین او را رها کن ، تا پیش پادشاه برگردد، او سزاوارتر است که کیفر خیانت این شخص را کند؛ و پوستین به حالت اولیه برگشت .


هندى با وحشت تمام درخواست قبول هدیه اى را کرد..! امام فرمود: اگر مسلمان شوى کنیز را به تو مى دهم ، ولى او نپذیرفت .


امام هدیه را پذیرفت ولى کنیز را رد کرد و آن مرد هندى به هندوستان بازگشت . بعد از یک ماه ، نامه پادشاه هند رسید که بعد از عرض ارادت نوشته بود که : آنچه ارزش نداشت را قبول کردید ولى کنیز را قبول نکردید. این کار مرا نگران کرد و یا خود گفتم : فرزندان انبیاء داراى فراست خدادادى هستند، شاید آورنده کنیز خیانتى کرده باشد. لذا نامه اى بنام شما از خود نوشتم و به آن مرد گفتم : نامه شما رسید، و از خیانت در آن متذکر شدید.


به او گفتم جز راستى چیزى تو را نجات نخواهد داد، و او تمام قضیه خیانت کنیز و حکایت پوستین را برایم نقل کرد، و کنیز هم اعتراف کرد. دستور دادم هر دو را گردن زدند. من هم به یگانگى خدا و رسالت پیامبر گواهى و به عرض مى رسانم که من بعدا خدمت خواهم رسید طولى نکشید که تاج و تخت را رها کرد و به مدینه آمد و مسلمان حقیقى شد.


موفق باشید ...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد