عبدالاعلى یکى از شیعیان بوده که در کوفه زندگى مى کرد، مى گوید:
بعضى از دوستان و پیروان امام صادق علیه السلام نامه اى به امام نوشتند و در آن نامه چند مساءله که مورد احتیاج بود
سؤ ال کردند و به من نیز گفتند تا درباره حق مسلمان بر برادر مسلمانش شفاها از امام سؤ ال کنم .
وارد مدینه شده ، به محضر امام رسیدم . نامه دوستان را به امام تقدیم کردم و نیز این سؤ ال را نیز مطرح کردم حق مسلمان بر برادر مسلمانش چیست ؟
حضرت جواب نامه دوستان را داد، ولى به سؤ ال شفاهى من پاسخ نگفت .
هنگامى که خواستم به کوفه برگردم ، براى خداحافظى محضر امام علیه السلام رسیدم .
عرض کردم :یابن رسول الله ! من از شما مطلبى پرسیدم ، پاسخم ندادى .
حضرت فرمود:من عمدا پاسخ نگفتم .
براى چه ؟زیرا مى ترسم حقیقت را بگویم و شما عمل نکنید و کافر شوید.
سپس امام علیه السلام فرمود:
اکنون بدان که از سخت ترین و مهم ترین واجبات خدا بر خلقش سه چیز است :
رعایت عدل و انصاف بین خود و دیگران تا حدى که آنچه براى خود نمى پسندد، براى برادر مؤ منش نپسندد.
دیگر اینکه ، مال خود را از برداران مسلمان مضایقه نکند و با آنان همکارى صمیمانه داشته باشد.
یاد کردن خداست در همه حال . اما منظورم از یاد خدا پیوسته گفتن ((سبحان الله و الحمدلله )) نیست بلکهمقصودم این است که مسلمان باید چنان باشد که هرگاه با کار حرامى مواجه شد، یاد خدا مانع گردد و او را از ارتکاب گناه باز دارد.
موفق باشید ...